سیاست

بازی پیچیده آمریکا در آغاز، ادامه و پایان جنگ تحمیلی

جنگ ایران و عراق که از واپسین روز تابستان سال ۱۳۵۹ آغاز شد، در واقع رویارویی نظامی میان دو کشور نبود بلکه جمهوری اسلامی ایران با تهاجم و تجاوز بلوکی از قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای مواجه شد که با وجود اختلافات و دوقطبی‌های شدید آن زمان، برای سرنگون ساختن دولت انقلابی مستقر در تهران به اتفاق نظر رسیده بودند.

بر اساس برخی روایات و اسناد، اتحاد جماهیر شوروی به تنهایی اعطای حدود نیمی از کمک‌های تسلیحاتی به عراق را برعهده گرفت.

واشنگتن ابتدا با سکوت خود، رضایت ضمنی‌اش را آشکار ساخت و چراغ سبز به رژیم بعث داد تا مرزهای سرزمینی ایران را مورد تجاوز قرار دهد و از این رهگذر ایالات متحده بتواند برخی از منافع اقتصادی سیاسی و نظامی خود را بازیابی و از تبعات اجتماعی و فرهنگی انقلاب اسلامی در منطقه جلوگیری کند

گوشه‌هایی از پشتیبانی خارجی از رژیم بعث عراق را در حمایت مالی چشمگیر عربستان و کویت می‌توان دید که بین ۲۵ تا ۶۵ میلیارد دلار به عراق کمک کردند. شوروی و فرانسه هر یک به ترتیب ۴۷ و ۳۸ درصد از جنگ‌افزارهای عراق را تامین کردند. نیروهای نظامی و سربازانی با ملیت‌های مصری، اردنی، سودانی و… در اختیار ماشین جنگی عراق قرار گرفت.

انواع حمایت‌های سیاسی همچون «عملیات انسداد» که عملیاتی دیپلماتیک برای ممانعت از رسیدن تجهیزات نظامی به ایران بود، همزمان با صدور قطعنامه‌های به ظاهر بی‌طرفانه از سوی شورای امنیت و… نشان داد یک دنیا به کمک عراق آمده است. [۱]

در این میان، آمریکا کوشید در بسیاری از زمینه‌ها از جمله فروش سلاح به عراق و در رقابت با سایر حامیان «صدام حسین»، گوی سبقت را برباید.

در ادامه، آمریکایی‌ها به صورت مستقیم در خلیج فارس وارد رویارویی با ایران شدند؛ نبردی دریایی که در فروردین ۱۳۶۷ رخ داد و بسیاری آن را بزرگترین عملیات دریایی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم قلمداد می‌کنند. این رویدادی بود که در چارچوب «جنگ نفت‌کش‌ها» و پس از حمله به سکوهای نفتی ایران به وقوع پیوست و در معادلات جنگ تاثیرگذار بود. [۲]

«عبدالعلی پورشاسب» در مقاله‌ای با عنوان «نقش ایالات متحده آمریکا در شروع، تداوم و پایان جنگ رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران» [۳] به نقش ایالات متحده در جنگ تحمیلی پرداخته که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانیم؛

نقش ایالات متحده در آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران

قائلان به نقش‌آفرینی ایالات متحده در آغاز حمله رژیم بعث عراق به ایران معتقدند که واشنگتن با سکوت خود، رضایت ضمنی‌اش را آشکار ساخت و چراغ سبز به رژیم بعث داد تا مرزهای سرزمینی ایران را مورد تجاوز قرار دهد و از این رهگذر ایالات متحده بتواند برخی از منافع اقتصادی سیاسی و نظامی خود را بازیابی کرده و از تبعات اجتماعی و فرهنگی انقلاب اسلامی در منطقه جلوگیری کند.

با عدم حصول موفقیت در حل ماجرای تسخیر لانه جاسوسی در فروردین ۱۳۵۹، دولت «جیمی کارتر» قطع روابط دیپلماتیک بین ایران و ایالات متحده را رسما اعلام کرد و در اردیبهشت ۱۳۵۹ عملیات طبس مفتضحانه شکست خورد. شکست در این عملیات دور جدیدی از اقدامات را در دستور کار بلوک غرب به رهبری ایالات متحده برای تضعیف نظام اسلامی برآمده از انقلاب سال ۱۳۵۷ قرار داد.

دولت کارتر از مدت‌ها قبل از جنگ تحمیلی، به نزدیک شدن به عراق علاقه‌مند بود اما تا قبل از تسخیر لانه جاسوسی، ترجیح ایران بر عراق به عنوان یک انتخاب راهبردی در اولویت سیاست‌های غرب آسیای آمریکایی‌ها قرار داشت؛ با این حال پس از ایجاد گسست در روابط ایران و ایالات متحده، مقامات عراقی و آمریکایی کانال‌های ارتباطی ایجاد و ژست‌های سیاسی مثبتی نسبت به یکدیگر اتخاذ کردند؛ از جمله سخنرانی صدام در محکوم کردن اقدام نظامی شوروی در افغانستان که تحول بزرگی در روابط دو کشور قلمداد شد.

همچنین، «دیوید نیوسام» معاون وقت وزارت امور خارجه ایالات متحده در امور سیاسی بیان کرده بود که ایالات متحده آماده است تا روابط دیپلماتیک خود را با عراق در هر زمانی از سر بگیرد؛ موضوعی که صدام بعدها به آن اذعان کرد و گفت که عراق پیشنهاد نیوسام را دو ماه قبل از جنگ پذیرفته بود اما وقتی جنگ شروع شد، برای جلوگیری از تفسیر نادرست برقراری روابط به تعویق افتاد.

دولت کارتر از مدت‌ها قبل از جنگ تحمیلی، به نزدیک شدن به عراق علاقه‌مند بود اما تا قبل از تسخیر لانه جاسوسی، ترجیح ایران بر عراق به عنوان یک انتخاب راهبردی در اولویت سیاست‌های غرب آسیای آمریکایی‌ها قرار داشت

در همین حال، سند منتشر شده مربوط به مکالمات صدام و حلقه نزدیکانش در سال ۱۹۷۹ نشان می دهد او به خوبی نسبت به تمایل و راهبرد ایالات متحده برای مداخله‌گری در غرب آسیا اشراف داشته و می‌دانسته که واشنگتن از هر بهانه‌ای برای اعزام نیرو به این منطقه استفاده می‌کند.

آمریکا و استمرار جنگ تحمیلی

واشنگتن از سه طریق مسبب ادامه جنگ تحمیلی شد:

۱- تشویق کشورهای ثالث

– تشویق کشورهای مختلف به حمایت همه‌جانبه از صدام یکی از اهرم‌های اصلی حمایت ایالات متحده از عراق در جنگ تحمیلی بود. حمایت‌های نظامی و مالی از عراق، صادرات نفت بیش از نیاز، اجازه استفاده مکرر ارتش عراق از جزیره «بوبیان»، حمایت از طریق کشتی‌ها و بنادر و نقض بی‌طرفی از جمله اقدامات کویت بود که به نفع رژیم بعث و با چراغ سبز ایالات متحده صورت گرفت. در این حال ایالات متحده آمریکا با وارد کردن ناوگان نظامی خود به خلیج فارس و تغییر پرچم نفت‌کش‌های کویتی از حمله‌های ایران جلوگیری کرده و از کویت در قاچاق تجهیزات جنگی به عراق و به طور کلی نقض قواعد بی‌طرفی حمایت کرد.

-«ریچارد نیکسون» رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا به «نیکلای چائوشسکو» رئیس جمهوری وقت رومانی نامه نوشت تا از قرارداد «جان برنان» دستیار و رئیس ستاد مشترک در دوران ریاست جمهوری نیکسون و «جان میچل» دادستان کل پیشین با طرف رومانیایی به منظور خرید یونیفرم‌های نظامی ساخت رومانی برای صادرات به عراق حمایت کند.

«هوارد تایگر» که از ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۷ در ساختار شورای امنیت ملی آمریکا مشغول به کار بود در دادگاه به طیف وسیعی از کمک‌های ایالات متحده به عراق طی سال‌های جنگ اقرار کرد و گفت که بسیاری از حمایت‌های واشنگتن از صدام به واسطه کشورهای ثالث صورت گرفته است. به گفته او، بر اساس دستورالعملی محرمانه، ایالات متحده فعالانه نظارتی دقیق بر فروش تسلیحات کشورهای ثالث به صدام داشت تا مطمئن شود عراق تسلیحات نظامی مورد نیاز را دارد.

– سیا از فروش تسلیحات مهمات و خودروهای نظامی غیرآمریکایی به عراق اطلاع داشته آن را تأیید کرده و در آن کمک کرده است.

۲- پشتیبانی اطلاعاتی و نظامی مستقیم ایالات متحده از عراق

بر اساس دستورالعملی محرمانه، ایالات متحده فعالانه نظارتی دقیق بر فروش تسلیحات کشورهای ثالث به صدام داشت تا مطمئن شود عراق تسلیحات نظامی مورد نیاز را در اختیار دارد

– ایالات متحده در طول جنگ اطلاعات ارزشمندی را از موقعیت و آرایش نظامی و مراکز اقتصادی و صنعتی ایران در اختیار عراق قرار داد.

– گسترش قلمرو پرواز هواپیماهای آواکس مستقر در عربستان سعودی، ارائه اطلاعات ماهواره‌ای و سایر حمایت اطلاعاتی واشنگتن از رژیم بعث در روند جنگ اثرگذار بود.

ایالات متحده در فوریه ۱۹۸۲ با خارج کردن عراق از فهرست کشورهای حامی تروریسم، چتر حمایت نظامی و تسلیحاتی خود را برای رژیم بعث بازتر کرد. «ویلیام ایگلتون» مسئول بخش حفاظت منافع واشنگتن در بغداد در گزارش خود به وزارت امور خارجه ایالات متحده در تاریخ چهارم آوریل ۱۹۸۱ نوشت: «به دنبال تصمیمات در خصوص عدم فروش تسلیحات به ایران افزایش تعامل و تجارت با عراق افزایش متقابل تعداد دیپلمات‌ها و اخیراً پیشرفت در ماجرای فروش پنج بوئینگ به عراق، جو اینجا عالی است. به رغم باقی ماندن شماری از اختلاف نظرهای جدی در مسائل منطقه ای از زمان انقلاب ۱۹۵۸ تاکنون هیچ گاه چنین قرابت منافعی با عراق نداشته‌ایم.»

– ملاقات «دونالد رامسفلد» سیاستمدار آمریکایی و صدام در دسامبر ۱۹۸۳ نیز نشانه‌هایی مبرهن برای طرف عراقی در خصوص حمایت‌های تسلیحاتی آمریکا به همراه داشت. صدام در این ملاقات از نامه‌ای که – رامسفلد از طرف «دونالد ریگان» آورده بود ابراز رضایت کرد. دو طرف در این دیدار درباره منافع مشترک آمریکا و عراق و تلاش‌های ایالات متحده برای قطع فروش تسلیحات به ایران بحث کردند.

– از سوی دیگر ایالات متحده درصدد اجرای برنامه‌هایی برای آزادسازی سیاست صادراتی خود در قبال عراق بود و قوانین بازنگری شده اجازه می‌داد آمبولانس‌های زرهی، تجهیزات ارتباطی و تجهیزات الکترونیکی آمریکایی به عراق صادر شود. در همان سال ۱۹۸۳ وزارت امور خارجه آمریکا پرونده‌ای را برای کاهش کنترل‌ها بر صادرات اقلام نظامی به عراق در دستور کار قرار داد.

– نیروی هوایی عراق در آغاز جنگ توان بالایی نداشت و جنگنده های اف ۱۴ و پدافند هوایی ایران تلفات سنگینی روی دست رژیم بعث گذاشت؛ تا جایی که صدام در اوایل سال ۱۹۸۱ دستور توقف موقت پرواز جنگنده‌ها صادر کرد. با این حال تجهیز عراق به جنگنده‌های میراژ و میک ۲۵ و سپس دستیابی رژیم بعث به ناوگان هوایی ساخت آمریکا و خدمه آموزش‌دیده در ایالات متحده صحنه نبرد را به نفع عراق تغییر داد.

ملاقات «دونالد رامسفلد» سیاستمدار آمریکایی و صدام در دسامبر ۱۹۸۳ نشانه‌هایی مبرهن برای طرف عراقی در خصوص حمایت‌های تسلیحاتی آمریکا به همراه داشت

– با آغاز حملات هوایی رژیم بعث به نفت‌کش‌های ایرانی، ایالات متحده بر تعداد نیروهای خود در خلیج فارس افزود و بزرگترین ناو جنگی خود را وارد منطقه کرد. مداخله و مشارکت ایالات متحده در جنگ با دعوت کویت از این کشور برای محافظت از نفت‌کش‌ها شکل علنی‌تری به خود گرفت و ابعاد گسترده‌تری یافت.

۳- حمایت‌های سیاسی و اقتصادی

اسناد منتشر شده در اکتبر ۱۹۸۳ حاکی است سیاست‌های ایالات متحده با وضوح بیشتری به سمت حمایت از رژیم بعث تغییر کرد. در همین زمینه در یکی از اسناد وزارت امور خارجه آمریکا تصریح شده است: «شرایط تغییر یافته می‌تواند به یکی از این دو نتیجه که به طور جدی با منافع ما در تناقض است، منتهی شود: الف) حملات عراق به تأسیسات نفتی ایران با هدف اخلال در صادرات (ایران) می‌تواند باعث شود ایران برای جلوگیری از هرگونه صادرات نفتی از طریق اعمال زور تلاش کند. ب) فشار مداوم ایران می‌تواند در طول یک سال آتی فروپاشی سیاسی عراق را محقق سازد. در چنین بستری است که تمایل به سمت عراق باید مدنظر قرار گیرد.»

در بخش دیگری از این سند به تلاش‌های دیپلماتیک آمریکا برای حمایت از عراق اشاره شده و آمده است: «ملاقات وزیر امور خارجه با همتای عراقی خود سطح علنی بودن گفت و گوی ما با عراق طی یک سال گذشته را بالاتر برده است. شکست عراق توسط ایران مطابق با منافع ایالات متحده نیست. سایر اقداماتی که می‌توانیم انجام دهیم شامل صدور بیانیه‌های علنی‌تر در خصوص حمایت از یکپارچگی ارضی عراق و بقای دولت فعلی این کشور است.»

دامنه حمایت‌های ایالات متحده از رژیم بعث در محافل بین‌المللی حتی پس از علنی شدن استفاده عراق از تسلیحات شیمیایی ادامه داشت. هر چند واشنگتن تحت فشار افکار عمومی مجبور شد زیر بار محکوم کردن این اقدام برود اما با این حال وزارت امور خارجه آمریکا به نمایندگی خود در سازمان ملل دستور داد تا در مورد پیش‌نویس قطعنامه ایران در محکومیت استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی حمایت سایر نمایندگی‌های غربی را برای مسکوت گذاشتن تصویب این پیش نویس جلب کنند و در صورت عدم موفقیت ایالات متحده نباید به این قطعنامه رأی مثبت دهد.

تداوم جنگ در سال‌های پایانی، از ابعاد مختلف از جمله امنیت انرژی و ملاحظات نظامی برای ایالات متحده مبنای توجیه‌پذیری نداشت

علاوه بر تحرکات سیاسی، حمایت مالی از عراق نیز به مرور در دستور کار دولت ایالات متحده قرار گرفت.

ملاحظات و منافع ایالات متحده در پایان جنگ تحمیلی

تداوم جنگ در سال‌های پایانی، از ابعاد مختلف از جمله امنیت انرژی و ملاحظات نظامی برای ایالات متحده مبنای توجیه‌پذیری نداشت. گروهی از سیاست‌گذاران نظامی ایالات متحده به این نتیجه رسیده بودند که عراق به رغم برخی از برتری‌های زمینی در کوتاه مدت نخواهد توانست ضربات برگشت‌ناپذیری بر زیرساخت‌های ایران وارد سازد. از سوی دیگر زمزمه‌های حمله عراق به کویت به گوش دستگاه‌های امنیتی ایالات متحده رسیده و آنان را متقاعد کرده بود که باید برای اتمام جنگ چاره‌ای اندیشیده شود و از همین رو به دنبال اجرای سناریویی بودند که بتواند ایران را وادار به پذیرش قطعنامه کند.

حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایرانی در تیر ۱۳۶۷ در راستای چنین دیدگاهی قابل ارزیابی است و از یک منظر این حمله نقطه عطفی در مداخلات علنی ایالات متحده به نفع عراق در جهت خاتمه دادن به جنگ بود.

ایالات متحده از آتش جنگی که در غرب آسیا شعله‌ور بود برای رونق بخشیدن به کارخانه‌های اسلحه‌سازی و تولیدکننده تجهیزات نظامی، ایجاد اشتغال و رشد تولید ناخالص داخلی و در عین حال پیشبرد اهداف سیاسی خود در عرصه بین‌الملل به خوبی بهره برد و با فرسایشی شدن روند منازعه و تغییر رویکرد ایالات متحده در قبال آن، پایان جنگ از منظر سیاست‌گذاران ایالات متحده به لحاظ اقتصادی غیر موجه نمی‌نمود.

ناکامی رژیم عراق در تحقق اهداف ادعایی خود ایالات متحده را به این نتیجه رساند که حمایت از صدام توجیه سیاسی مکفی را از دست داده است.

عراق نیز با رسیدن به این درک که امکان پیروزی بزرگ را از دست داده، بر فشارهای خود به ایالات متحده برای یافتن راهی برای خاتمه جنگ افزود.

ناکامی رژیم عراق در تحقق اهداف ادعایی خود، ایالات متحده را به این نتیجه رساند که حمایت از صدام توجیه سیاسی مکفی را از دست داده است

سیاست تنش‌زدایی در دو سوی بلوک شرق و غرب موجب شد تا قدرت‌های بزرگ درصدد خاتمه جنگ از طریق سازوکارهای بین‌المللی برآیند.

جمع‌بندی

– ایالات متحده در تمامی مراحل جنگ تحمیلی دارای نقش مداخله‌گر بوده است؛ هر چند می‌توان این نقش‌ها را در بسترهای زمانی متفاوت دارای شدت و ضعف دانست.

– نقش آمریکا در آغاز جنگ غیر قابل انکار اما غیرمستقیم بوده و در استمرار و پایان جنگ نقشی مستقیم داشته است.

– آمریکا به رغم برخی از پرده‌پوشی‌های اولیه به محض حرکت ایران در جهت گسترش عمق راهبردی خود در سرزمین عراق، با تمام توان نظامی سیاسی و اقتصادی خود وارد عمل شد و تلاش کرد تا به جبهه جمهوری اسلامی ایران ضرباتی وارد آورد.

ایالات متحده در جهت حفظ و استمرار منافع خود در منطقه خلیج فارس دوستان و دشمنان دائمی ندارد؛ به طوری که با اتخاذ نوعی دیپلماسی مبتنی بر نسبی‌گرایی و پویایی می‌تواند به طور هم زمان هم رژیم بعث عراق را در زمره کشورهای حامی تروریست قرار دهد و هم متحدان خود را به حمایت از آن وادار یا تشویق کند.

– همواره باید میان آنچه در میدان عمل رخ می‌دهد با موضع‌گیری‌ها و بیانیه‌های رسمی آمریکا خط فاصل مشخصی را حفظ کرد.

– اولویت اقتصاد بر سیاست در رویکرد ایالات متحده نسبت به منطقه خلیج فارس در جریان جنگ تحمیلی نمودی برجسته و پررنگ داشت.

– دستگاه سیاست‌سازی جمهوری اسلامی ایران باید به ترسیم راهبردهای ترکیبی متناسب و پویا در محورهای چندگانه دفاعی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی اقدام کند. این امر با شناخت حرکت‌های تاریخی ایالات متحده در خلیج فارس و فهم صحیح منظومه فکری و مجموعه امنیتی مورد نظر این کشور در منطقه میسر خواهد بود و زمینه را برای ایجاد بسترهای سودمند و کاربردی در جهت حفظ منافع ایران در منطقه غرب آسیا و حوزه ژئوپلیتیک خلیج فارس فراهم خواهد آورد.

پی‌نوشت‌ها

۱-سیدقاسم زمانی، «نگاهی به جایگاه بی‌طرفی در جنگ تحمیلی؛ از حرف تا عمل»، سیاست دفاعی، شماره‌ ۲۳ و ۲۴، تابستان و پاییز ۱۳۷۷.

۲-سلمان قاسمیان و علیرضا نیک نژاد، «مساله حمله آمریکا به سکوهای نفتی ایران ۱۹۸۶-۲۰۰۴»، نشریه پیام بهارستان، سال چهارم شماره ۱۵ ، بهار ۱۳۹۱.

۳-عبدالعلی پورشاسب و همکاران، «نقش ایالات متحده آمریکا در شروع، تداوم و پایان جنگ رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران»، مطالعات دفاع مقدس دوره ۹ شماره ۱، شماره پیاپی (۳۳)، بهار ۱۴۰۲.

منبع : ایرنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا