کتاب و ادبیات

«تیترها از تانک‌ها نمی‌ترسند»؛ روایت‌هایی از زنان در دوران دفاع مقدس

تهران- IRNA- کتاب “عناوین از تانک ها نمی ترسند” داستان یک روزنامه نگار است که به تاریخ دفاع مقدس سفر می کند و فداکاری های رزمندگان ، به ویژه زرا قدار ، یک پرستار هشت ساله دفاعی مقدس را برای خواننده نوجوان به تصویر می کشد.

به گفته گزارشگر فرهنگی ایرنا دانشجوی حامد به گفته یک خبرنگار زن ، او شجاعت رزمندگان را در هشت سال دفاع مقدس ابراز می کند و نوجوان را با فرهنگ مقاومت ، خودآگاهی ، خودآگاهی ، مسئولیت اجتماعی و نقش رسانه ها آشنا می کند.

زهرا قداریاو یک پرستار دفاعی مقدس هشت ساله و همسر و خواهر شهید بود که به دنبال توسعه ویروس کرونا آسمانی بود. همسرش حسن خوب او یکی از رزمندگان بود که در ۱۶ مه ۱۹۸۱ در طول عملیات اورشلیم به شهادت رسید.

سارا ، دانشجویی که در یک سردبیر روزنامه یکی از مبارزان دفاعی مقدس هشت ساله کار می کند ، از راهنمایی سردبیر برای بانوی به نام زهرا نزارری پیروی می کند و با یک سفر خیالی در جبهه قدم می زند. در این سفر ، او با خاکریز و بیمارستان میدانی ملاقات می کند و پرستاران بیمارستان را روی یک میز نشنید و چند روز مانند رزمندگان زندگی می کند.

نویسنده در مورد پیشنهاد ویراستار برای خواندن درباره خانم قدار نوشت: نیم ساعت از آن شب ، فقط صحبت های آقای بارماکی بود. وای ، چه خاطره ای خالص! به خصوص در مورد آن عکس و بانویی که وقتی قصد داشت بیشتر درباره او صحبت کند گریه کرد. همه ما چند دقیقه ساکت ماندیم. معنی آن چیست؟ موضوع آن عکس و صاحب عکسی که ما از آن نمی دانستیم چه بود و ما باید صحبت های آقای بارماکی را بدانیم؟ ویرایشگر برای چه هدفی عکس آن بانوی ناشناس را به خانه ما آورد؟ این در روز تولد من است!

سردبیر آن شب صحبت کرد و صحبت نکرد. من می دانم آنچه می گویم عجیب است. از آنجا که سرانجام شخص صحبت می کند یا صحبت می کند و چیزی می گوید یا ساکت است و چیزی صحبت نمی کند مگر اینکه از او بخواهند و او را مجبور به صحبت کردن کنند. آقای بارماکی ، آن شب ، همانطور که پدربزرگ من گفت ، همه ما را به چشمه برد ، اما تشنه! وقتی از او خواستیم که کمی بیشتر توضیح دهد و در مورد آن خانم محجبه در عکس سیاه و سفید با چشم های سیاه و سفید و یک نگاه بسیار ساده صحبت کند ، او گفت: “بقیه داستانی که می خواهم به سارا بروم! من مطمئن هستم که او می تواند آن را اداره کند.” و او چیزی نگفت. (صفحه ۱)

بعد از اینکه ویراستار برخی از کتاب ها و منابع را برای وی فراهم کرد ، سارا نوشت: من با خودم فکر می کنم اگر این کتاب ها و روزنامه ها مربوط به خانم قدار باشد ، پس دلیل این تحقیق دوباره چیست ، اما من به زودی به سوال خود پاسخ خواهم داد. کتاب ها مربوط به خانم نیزاری نیست. کتاب اول نام “زنان و دفاع مقدس” است که به نقش و حضور آنها در طول هشت سال جنگ تحمیل شده می پردازد ، و کتاب دوم با سیصد و چند صفحه که کمی سنگین و ضخیم است ، صدها عکس از جبهه ها ، جنگجویان ، خطوط مقدم ، مناطق جنگی ، شهدا و هر موضوع دفاع مقدس را منتشر کرده است. تعداد عکسهای سیاه و سفید از عکسهای رنگی بیشتر است. در زیر هر عکس ، نام عکاس نوشته شده “سعید جان بوزورگ” ، “سعید سادگی” ، “احمد ناتق” و … تا آنجا که من در چهل صفحه اول “کتاب عکس” می بینم ، هنوز هیچ خبری از این خانم وجود نداردبشر (صفحه ۱)

سفر سارا به مناطق عملیاتی در نزدیکی میمه بود و به بقیه داستان گفته شد: زهرا دست من را می گیرد و ما با هم قدم می زنیم. کجا؟ همانطور که می خواهیم برویم ، دیگر معلوم می شود. اتاق خواب خانه. من فقط خانه خانه را دیده ام و فقط آن را از دور دیده ام و آن را شنیده ام. در ذهن من ، چه تصاویر و صحنه های عجیب و غریب می خورند. دلیل این است که کلمات و تعاریف در مورد این مکان و آنچه اتفاق افتاده است. من از همه این خانمها از زبان خودتان شنیده ام. جایی که حداقل دو بار بمباران شده است و هر بار که هرکسی که کار کرده و خدمت کرده است به شهادت رسیده است ، اما بسیاری دیگر آنها را جایگزین کرده اند و چیزی برای یک ساعت در زمین باقی نمانده است.

یک لحظه ، تنها یک لحظه این تیتر بزرگ در مقابل چشمان من با یک قلم سیاه “نوجوان تهران و مرز صفر عراق” با یک عکس بزرگ و رنگارنگ در صفحه اول روزنامه “شروع” اما عکس خدادادی آن ظاهر می شود! وقتی این عکس را گرفتند که من خودم را نمی فهمیدم. در این زمان است که آنها می گویند “عکاسی به معنای لحظه های شکار است!” من نمی دانم چه روزی بود و چه خبر یا گزارشگری را می نوشتم و آماده می کردم. من از غنائم عکاس روزنامه غرق شده ام و لنز دوربین را برای من گرفتم. طولی نکشید که رژه سایر عناوین در مقابل چشمان من است. “سارا جان! شهادت مبارک” یا این تیتر “آخرین خانم خانم خانم؟” چطور شد؟ ” تعجب نکنید! ما روزنامه نگاران فقط در مورد دیگران عناوینی نیستیم و آن را نمی نویسیم! ما همچنین باید در مورد خودمان بگوییم. ذهن ما پر از عناوین ، رهبری و متن در مورد خودمان است و این یکی از خصوصیات دنیای اخبار و زندگی رسانه ای است. (صفحه ۱)

کتاب “عناوین نمی ترسند تانک ها” در ۴ صفحه و در هزار نسخه توسط انتشارات Ba'atat منتشر شده است.

منبع : خبرگزاری ایرنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا