خوشامدگویی یک شهید خرمشهری که از غربت رهروان راه جهاد دم میزد
تهران- ایرنا- رهبر عالی انقلاب ، در بزرگداشت کتاب “یادداشت های Khorramshahr” ، از نویسنده خود “Behrouz Moradi” که به رهبران جهادی لمس کرده است ، تجلیل کرد.
به گفته گزارشگر فرهنگی ایرنا ، امروز سالگرد آزادی خرمشهر در سال ۲ است بهروز مورادی این همان شهید است که مانند “کوچه شهر با خون شهدا رنگ آمیزی می شود ، وارد وضو می شود” و “به Khoramshahr خوش آمدید ، جمعیت ۵ میلیون نفری را به خود جلب کرد” و ورودی این شهر را پس از پیروزی Warriors نصب کرد.
مورادی در ابتدا اصفهانی بود اما در Khorramshahr بزرگ شد و با بقیه جنگ با بقیه Khorramshahr همراه بود. بهروز یک عکاس و نقاش ماهر بود که در ۴ ژوئن ۲۰۰۹ و ۲ روز قبل از پایان جنگ تحمیل شده به شهادت رسید.
مورادی یادداشت ها و نامه های خود را به شکل “یادداشت های Khorramshahr” نوشت و توسط سوره مهر منتشر شد. رهبر عالی انقلاب در فوریه ۲۰۰۸ ، پس از خواندن این کتاب ، نوشت: ممکن است خدا به این شهید عزیز رحم کند که در سالهای منتهی به هیجان دفاع مقدس و بسیج سراسر کشور ملت از این طریق ، به نظر می رسد مضرات غرب و غرب!
وی افزود: “برخی امروز فکر می کنند که مسیر خدا عجیب است ، یعنی حقیقت واضح ، که جنبش عمومی در راه خوب و خوب است ، در برابر واقعیت زشت گاه به گاه و آوارگی ، اما این همیشه بوده است ؛ حتی در سال و قبل ، و البته چنین نگرشی در جمهوری اسلامی ، همیشه نادرست بوده است و خدا همیشه کاذب خواهد بود.
مورادی در ۵ آوریل در یادداشتی نوشت: شب گذشته در جاده جاده آهواز-شاهادگان ، من دیدم که نیروهایی برای فتح Khorramshahr آمده اند. به نظر می رسد که فتح Khorramshahr به خدا نزدیک است. من در حال نوشتن فتح Khorramshahr بودم ، جایی که فرزندان رشت با من صحبت کردند که چرا شما “جمعیت: ۱ میلیون” را نوشتید. فیلمبردار ، ایراج جهان ، به رجاب معروف بود. سپس چند عکس را در زیر تابلوها گرفتیم. (صفحه ۱)
در یادداشت پنجم ماه مه: من صبح خواب دیدم که به حضور امام خمینی آمدم و مسافتی که با امام خمینی نشسته بودم بسیار نزدیک بود ، بنابراین تعجب می کردم که چرا فاصله من با امام خیلی نزدیک بود؟ من از دیدن امام بسیار خوشحال شدم ، اما از خوابیدن متاسفم. بچه ها می گویند ما می خواهیم پس از فتح Khorramshahr ، از امام دیدن کنیم ، از کسی که پس از حمله Khoramshahr زنده مانده و از امام دیدن می کند ، خوشحال می شویم. در طی این چند شب ، کودکان در منطقه Darkhwin از آب عبور کرده و دشمن را شناسایی کرده اند. اظهار داشته اند که دشمن اطراف داروخین هیچ نیرویی ندارد. فقط تعدادی گشت زنی وجود دارد و به راحتی می توان به پادگان قلعه نفوذ کرد. همچنین ، گروهی که شب گذشته در منطقه دشمن مشخص شد ، اعلام کرده است که هیچ مانعی برای نفوذ در جاده Khorramshahr ، آهواز وجود ندارد. فقط عراقی ها از پادگان قلعه استخراج می کنند. (صفحه ۱)
در بخش مورادی نامه ها: در یکی از روزهای اکتبر ، هنگامی که ما در خیابان های پشت مدرسه با دشمن درگیر شدیم … Khorramshahr ، سه نفر از دوستانم به خانه ای حمله کردند که دفتر مرکزی عراق و یکی از اجساد آنها در کوچه ماند. سه نفر ؛ حمید رضا داشتی ، محمد رضا باگری و توتون و تنباکو ، و امروز ما پس از پیروزی وارد شهر خود شدیم ، این چهارمین نفر است که استخوان های خود را پیدا می کند. وقتی استخوانهای دوستم را پیدا کردم ، لحظه ای گریه کردم و قبل از خدا زانو زدم و زمین را به وفاداری بوسیدم. (صفحه ۱)
در بخش دیگری از این نامه که خواندیم: ۶ ماه پیش ، در اینجا ، روی دیوارها و خانه ها ، ما یک جنگ خونین سخت دیدیم و امروز آمده بودیم که اگر خدا کمک کند ، بدن یکی از قربانیان این جنگ را پیدا کرده بودیم. به آرامی خیابان ها را ترک کرد. ما به خانه ای نزدیک شدیم که من هنوز عراقی های وحشتناک را به یاد آوردم. استخوان های محمود را در مقابل خانه پیدا کردم و از طرف دیگر ، ساعت مچی او در جیب شلوار او بود و پیراهن سبز و پیراهن سفید او پس از دو سال هنوز در جای خود بود و من یک کفش را در زیر درخت فرسوده پیدا کردم. در کنار او شش گلوله RPG از پشت بام خانه شلیک شد. در آن لحظه زانوهایم شل شد و اشک چشمانم را گرفت. من زمین را بوسیدم. از آنجا که من قول داده بودم که به دیدار Khorramshahr ، جایی که دوستانم به شهادت رسیده بودند ، برای بازدید از خاک مقدس خود. (صفحه ۱)
منبع : خبرگزاری ایرنا