کتاب و ادبیات

«آدلا هنوز شام نخورده» به کتاب‌فروشی رفت

تهران- ایرنا- کتاب «عادلا شام نخورده» مجموعه 90 مصاحبه با بیش از 40 رزمنده دوران دفاع مقدس است که در قالب طنز بازنویسی و تنظیم شده است.

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، در راستای تدوین کتاب «آدلا هنوز نخورده» با بیش از 40 نفر از رزمندگان دوران دفاع مقدس در مدت 6 ماه مصاحبه صوتی و نزدیک به 90 ساعت مصاحبه صوتی انجام شد. انجام شد. اکثر راویان منتخب این مجموعه رزمندگان گردان 408 هستند. در مرحله بعد منتخبی از مصاحبه ها انتخاب شده و به قالب طنز تبدیل شده است.

وقتی پای خاطرات رزمندگان می نشینی، انگار نه انگار که دیگر کاری در جبهه نداشتند، جنگ و شوخی! انگار جنگ و شهادت و مجروحیت و سختی و گرما و سرما داشته باشد. اگر هم بود، آنقدر راحت و ساده از کنارش می گذرند که انگار هرگز اتفاق نیفتاده است. جالب است که از اینها برای طنز هم استفاده می شود، این نشان دهنده روحیه بزرگ و بردبار رزمندگان طناز ایران است.

مجموعه خاطرات رزمندگان کرمانی با ویژگی مشترک «طنز» بودن تولید و عرضه شد. این تصمیم در ابتدای سال 1397 همزمان با طرح جمع آوری خاطرات رزمندگان کرمانی با موضوع خاطره شب اول عملیات کربلای 4 که عموماً از بچه های گردان 408 سید بودند کلید خورد. الشهدا.

بخشی از متن کتاب

علامت گذاری

موج آرپی جی چادر را تکان داد. بیدار شدیم

– عراق…

-بازی RPG…

– عراقی؟! سد دز؟!

– بله بابا او راست می گوید. صددز عراقی ندارد!

روی زمین دراز کشیده بودیم و منتظر شلیک بعدی بودیم!

صدایی نمی آمد. به آرامی بلند شدیم. بچه های چادر بعدی شروع به فرار کرده بودند.

– این RPG از کجا آمده است؟

– فکر کنم از آب!

– پشت چادر ما بخور! شانس آوردیم…اگه یه ذره بالاتر بود تا الان همه مون له شده بودیم.

در پایین، غواصان در حال شنا بودند. آرپی جی هم روی دوش یکی از آنها بود. تمرین تیراندازی RPG در آب! یکی از سخت ترین کارهای ممکن! فکر کن تو روی آب دراز کشیده ای شما در حال راه رفتن هستید، RPG را روی پشت خود بگذارید، هدف بگیرید و شلیک کنید! وقتی شلیک می کنید، تازه شروع بدبختی است. موج RPG آب را به حرکت در می آورد و شما از چهار طرف تحت فشار قرار می گیرید!

نگاهی به بچه های غواص انداختیم. داد زدیم: این کی بود که آرپی جی انداخت تو چادر ما؟!

یکی از غواصان گفت: چادر شما؟ کدوم چادر؟

– اون! اونی که فانوسش روشنه

غواص دور شد. صدا زد: «اوستا اوستا!

اوستا در حالی که پایش را از آب بیرون می آورد، پاسخ داد: ها! صدای خشنی داشت.

-به کدوم فانوس زدی؟!

اوستا نگاهی به فانوس انداخت، نگاهی هم به ما!

داشت به ما نگاه می کرد. تعجب کرد.

غواصان برای تمرین هدف گیری در شب، فانوس ها را روشن می کردند و با آرپی جی تیراندازی می کردند. اوستا آرپی جی را بر دوش او گذاشت. آمده بود به فانوس که خاموش شده بود اشاره کند. فانوس چادر اطلاعات عملیات را نشانه گرفت و شلیک کرد!

هی اوستا، کمی احتیاط بد نیست! شانس آوردیم، نمایش شما مثل ساختمان شما بود وگرنه شانزده نفر را به هوا می فرستادید! (صفحات 28 و 29)

او کتاب «آدلا هنوز شام نخورده» را نوشته است. یاسر سیستانیمصاحبه کننده نجمه سعیدی در 1403 در 1403 با شمارگان 500 نسخه در 120 صفحه در قطع رقعی با کاغذ تحریر به چاپ رسیده است.

منبع : خبرگزاری ایرنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا