تسلط، استقلال و اختیار
نکات کلیدی این مقاله:
– سلطه، استقلال و اقتدار لزوما کلیدواژه های مرتبط با روانشناسی نیستند، بلکه مفاهیم اساسی هستند که بهزیستی ذهنی و جسمی ما را شکل می دهند. تحقیقات اساسی در مورد نقش تسلط در پیشبینی پیامدهای سلامت تصویر قابلتوجهی از این که این عوامل چقدر میتوانند قدرتمند باشند، ارائه میدهد. تحقیقات خانه سالمندان نشان داد که سالمندانی که کنترل بیشتری بر زندگی روزمره خود داشتند (از طریق انتخابهای ساده مانند چیدمان مبلمان یا مراقبت از گیاهان)، سطوح بالاتری از سرزندگی را گزارش کردند و به طور شگفتانگیزی احتمال زنده ماندن آنها بیشتر بود. و ۱۸ ماه دیرتر از سایر افرادی که در گروه مقایسه بودند درگذشت. این تحقیق پیشگامانه راه را برای درک بیشتر تأثیر عمیقی که تسلط یا فقدان آن می تواند بر سلامت ما داشته باشد هموار کرد.
اهمیت استقلال و اقتدار
استقلال و عاملیت عمیقاً با احساس تسلط ما در هم آمیخته است. استقلال به توانایی انتخاب و تصمیم گیری اشاره دارد، در حالی که عاملیت به توانایی عمل بر اساس آن انتخاب ها اشاره دارد. این مفاهیم در شکل دادن به نحوه نگرش ما به خود و جهان اطراف بسیار مهم هستند. وقتی احساس می کنیم که کنترل زندگی خود را در دست داریم، احساس اختیار را تجربه می کنیم که به نوبه خود استقلال را تقویت می کند. این تثلیث تسلط، استقلال و اقتدار برای حفظ سلامت روان بسیار ضروری است.
علم پشت تسلط و شکوفایی
امروزه مفهوم تسلط به عنوان یک موضوع اصلی در تحقیقات روانشناسی باقی مانده است. مطالعات مدرن همچنان بر اهمیت استقلال و عاملیت در سلامت روان تأکید دارند. به عنوان مثال، «نظریه خودمختاری» که توسط ریچارد دایان و ادوارد دسی توسعه یافته است، بر خودمختاری به عنوان یکی از سه نیاز اساسی روانشناختی برای بهزیستی تأکید دارد. بر اساس این نظریه، زمانی که افراد احساس می کنند کنترل زندگی خود را در دست دارند، به احتمال زیاد سطوح بالاتری از انگیزه و رضایت شخصی را تجربه می کنند. این مفهوم توسط کتابی توسط رایان و دسی در سال ۲۰۱۷ پشتیبانی شد که توضیح میدهد چگونه استقلال، همراه با شایستگی و ارتباط، برای تقویت سلامت روان و رفاه حیاتی است.
ارتباط بین تسلط و سلامتی نه تنها نظری است، بلکه پیامدهای دنیای واقعی نیز دارد. یک متاآنالیز در سال ۲۰۱۱ رفاه را در ۶۳ جامعه بررسی کرد و دریافت که خودمختاری برای رفاه ملی مهمتر از ثروت است. این نشان می دهد که صرف نظر از پیشینه فرهنگی یا اقتصادی، داشتن حس تسلط بر زندگی، سرزندگی و سطوح پایین تر اضطراب را پیش بینی می کند.
پیامدهای این یافته ها بسیار گسترده است. محل کار را در نظر بگیرید، جایی که کارمندانی که احساس می کنند در وظایف و برنامه های خود حرفی برای گفتن دارند، اغلب رضایت بیشتری دارند و استرس کمتری دارند. به طور مشابه، در مراقبت های بهداشتی، بیمارانی که در تصمیم گیری در مورد درمان خود نقش دارند، نتایج بهتری دارند. اهمیت تسلط ادراک شده حتی به مسائل اجتماعی گسترده تر نیز گسترش می یابد. به عنوان مثال، یک متاآنالیز در سال ۲۰۱۳ نشان داد که کنترل داخلی قوی (باور به اینکه سلامت فرد توسط اقدامات خود فرد تعیین میشود) با رفتارهای سالمتر و نتایج سلامتی بهتر مرتبط است.
اما وقتی سلطه از بین می رود چه اتفاقی می افتد؟ تحقیقات نشان می دهد که از دست دادن تسلط می تواند منجر به عواقب منفی از جمله افسردگی، اضطراب و حتی مشکلات جسمی شود. در مطالعه ای در سال ۲۰۰۲، محققان بررسی کردند که چگونه عوامل محیطی مانند قرار گرفتن در معرض خشونت می تواند پرخاشگری را افزایش دهد، به ویژه زمانی که افراد احساس ناتوانی می کنند. به طور مشابه، متاآنالیز دیگری در سال ۲۰۰۸ نشان داد که خشم و خصومت (اغلب با عدم تسلط درک شده همراه است) پیشبینیکنندههای مهم بیماری کرونری قلب هستند (شریانهای کرونری رگهای خونی هستند که خون اکسیژندار را به عضله قلب میرسانند). ) هستند
راهکارهای عملی برای تقویت تسلط و افزایش رفاه
به دلیل اهمیت تسلط، استقلال و اقتدار، پرورش این عناصر در زندگی ضروری است. در اینجا چند راه حل عملی برای افزایش تسلط و رفاه وجود دارد:
توانایی تسلط درک شده
تحقیقات اولیه لانگر و رودن در مورد تأثیرات انتخاب و افزایش مسئولیت شخصی ما را به یاد یک حقیقت قدرتمند می اندازد. وقتی باور داریم که کنترل را در دست داریم (حتی حداقل)، خود را توانمند می کنیم تا با انعطاف و امید با چالش های زندگی روبرو شویم. تسلط، استقلال و عاملیت اجزای حیاتی سلامت روان ما هستند. با تقویت حس تسلط بر زندگیمان، میتوانیم رفاه خود را افزایش دهیم، انعطافپذیری ایجاد کنیم و زندگی رضایتبخشتری داشته باشیم. همانطور که همچنان با عدم قطعیت دنیای مدرن روبرو هستیم، بیایید تأثیری را که تسلط و درک ما از آن بر سلامت و رفاه کلی ما دارد، درونی کنیم.
مطالب مرتبط:
منبع: کلینیک آوان