کتاب و ادبیات

تصاویر باورنکردنی جنگ با روایت‌هایی از معراج برگشتگان 

تهران- ایرنا- رهبر عالی انقلاب ، در ستایش از کتاب “یادآوری یاران” نوشت که این کتاب تصویر باورنکردنی از جنگ هشت ساله را به چشم آینده می گذارد.

به گفته گزارشگر فرهنگی ایرنا ، Khorramshahr یکی از درخشان ترین نقاط هشت سال دفاع مقدس بود که طعم شیرین پیروزی را در هر ایرانی به جا گذاشت. اگرچه خون بسیاری از رزمندگان در عملیات اورشلیم ریخته شد ، اما بازپرداخت Khorramshahr درسی برای همه متجاوزان به این سرزمین مقدس شد.

داوود آبادی یکی از رزمندگان که از مدرسه در جبهه قدم گذاشت و بسیاری از رزمندگان را روایت کرد که در هشت سال عملیات دفاعی مقدس به آرزوی خود در علت خدا دست یافتند. بسیاری از آثار این جانباز دفاعی مقدس توسط رهبر عالی انقلاب در چندین کتاب منتشر شده است. مثل کتاب یاران

آیت الله علی خامنه ای در ماه آگوست نوشت: در این پست صداقت و صداقت زیادی وجود دارد. نویسنده غالباً نقش خود را کاهش داده و خاطره شهدای خود را برجسته کرده است.

تصاویر باورنکردنی از جنگ با روایت های صعود

وی افزود: روح Basij تقریباً با تمام جنبه های آن در اینجا منعکس شده است ، و می بینید که جواهرات جوان در کوره جلوی جلو چگونه است. خصوصیات زمان و وقایع و مردم تصویر باورنکردنی از جنگ هشت ساله را به چشم آینده می بخشد.

رهبر انقلاب ادامه داد: “سوال من این است ، این چقدر می تواند از صعود کسانی که می توانند پس از سفر من روحیه را حفظ کنند و حتی آن را به یاد بیاورند ، چقدر می توانند؟ و ما برای این هدف عالی چه کاری انجام دادیم؟ و ما چه کاری انجام دادیم؟ البته ، شکست یا تقصیر من و مواردی از این دست ممکن است وظیفه دشوار آنها را انجام ندهد که خدا اختیار خود را برای آنها به پایان رسانده است. این کتاب جالب تر و جذاب تر از بسیاری از کتابهای جلو است ، با روح طنز و اثری که به آن شیرینی و جذابیت خاصی می بخشد.

داوود آبادی ، متولد ۲۵ اکتبر ۱۳۳۴ ، در ۵ اکتبر به جبهه باز شد. با یک دیدگاه متفاوت ، او به خاطرات جبهه خود می رود و در اولین قدم ، از اولین تلاش خود برای رفتن به جبهه به همراه دوست خود می گوید و علاوه بر کتاب خود ، او با شهید و همراهان خود به وهله های تلخ و بی حوصله خود اشاره می کند.

وی در اولین یادداشت خود در مورد کتاب یاران ، منتشر شده توسط انتشارات سوره مهر ، نوشت: “من نه تنها خاطرات و خطرات خود را در صفحه این کتاب نوشتم ، بلکه بر روی این وظیفه ای که اصحاب بر روی شانه های ما قرار داده است ، من قلم را به قلب آن می کشیدم. قبل از آشنایی با دفتر ادبیات و هنر تفرقه ، مانند بسیاری از واریس های مربوط به شرکت ، اما در حال برنامه ریزی برای بازپرداخت های من است. سینه های فرهنگ اسلامی ، با لطف خدای بزرگ و راهنمایی دوستان ، آن روزهای به یاد ماندنی را به خاطر بسپارید.

تصاویر باورنکردنی از جنگ با روایت های صعود

داوودآبادی در یادداشت جدیدی در مورد کتاب خود در زمستان نوشت: به لطف خدا ، مشترک یدان ، که تقریباً پنج سال پیش به عنوان اولین خاطرات من منتشر شد ، گامی عالی برای رسیدن به قله هایی بود که من در نوجوان داشتم. انتشار یک کتاب دو جلدی ، دو یا سه سال بعد ، به دنبال انتشار بیش از هزار صفحه خاطرات کودکی ، انقلاب و دفاع مقدس در قالب کتاب صعود بود.

وی افزود: “شاید آن روزهایی که استادان عزیز علی رزا کامرائی وت سرهنگ من سعی کردم این روش را تشویق کنم ، نمی توانستم باور کنم که می توانم به لطف خدا و این عزیزان در قله بیش از ۵ جلد کتاب بنشینم و همچنان در رکورد و انتشار رویدادهای دفاعی مقدس که در قلب ما هستند ، حریص باشم.

این جانباز دفاعی مقدس در کتاب یادآوری همراهانش خاطراتی را از همراهانش ذکر کرد که برای آزادسازی Khoramshahr درگذشتند و قبل از ۳ ژوئن به شهادت رسیدند. شهدا مانند رضا علی نواز ، امیر محمد و ده ها شهید که در این کتاب نامگذاری شده اند.

او عنوان این بخش از خاطرات خود را “قلب امام خوشحال بود” نوشت و نوشت: زمان آن رسیده بود که گردان های دیگر از گذرگاه عبور کنند. ما ، که گردان ۱ بودیم ، وارد میدان مین شدیم. اجساد تکه تکه شده در اطراف گذرگاه مورد استقبال قرار گرفتند. دست های نماز در آسمان مورد نیاز بود ، و پیشانی های درخشان به سجده می رفتند ، مگر اینکه قلب تاریک را روشن کنند. یات زمین! اگر شما صدای شکوهمند این قهرمانان منحصر به فرد را فریاد نمی زنید ، نفرین کنید. ای آسمان تاریک! وای بر شما اگر از گرمای خون آنها خارج نشوید!

من RPG را دیدم که روی معدن کنار گذرگاه رفته بود. بدن او سوراخ شده بود ، گلوله های کوله پشتی او در حال سوختن بود. در نور کم ، متوجه شدم که لب های او در حال لرزیدن است. به او هجوم آوردم. او آخرین لحظات زندگی خود را گذراند. صدای زیبا و ساکت آن در گوش من طنین انداز شد. خوب ، من آیات سوره حمد را شنیدم. در آخرین دم زندگی ، او با زخمی زیاد در سنی و حجم سوزان آتش که آهن ذوب شده و اکنون او لانه ای را در پشت خود داشت ، به آرامش مطلق نزدیک شد. او حتی یک بار ناله نکرد و چیزی جز کلام خدا نبود. فکر کردم درخواست کمک می کنم ، سرم را از شرم انداختم. چه چیزی را دیدید ، شهدا که می روند؟ (صفحه ۱)

تصاویر باورنکردنی از جنگ با روایت های صعود

داود آبادی ، که با قطار هلال احمر به سمت تهران می رفت ، در مورد روز آزادی Khorramshahr نوشت: بعد از ظهر سوم ژوئن بود که قبل از رفتن به خانه ، من برای دیدار از همراهان شهدا به بهشت ​​زاهرا رفتم. در آنجا ، نور اتومبیل ها و موتورها توجه من را به خود جلب کرد. فریادها پیچیده شدند و سرور و شادی مشهود بود. خوب که متوجه شدم ، این سخنان به گوش من رسید که Khorramshahr آزاد شد. قلب امام خوشحال بود. (صفحه ۱)

البته ، طنز این نویسنده نیز در صفحات کتاب نشان داده شده است. به عنوان مثال ، هنگامی که وی در عملیات والفار زخمی شد ، وی برای حفظ روحیه رزمندگان از حرکات رانندگان اتوبوس تقلید کرد و باعث شد بچه ها به روده بخندند و “اتوبوس” او یا موضوع عسل یا سخنان پدرش را که مخالف ارسال او به جبهه بود ، نامگذاری کنند.

منبع : خبرگزاری ایرنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا