خلیج فارس؛ عزای دل ما در بندرعباس
Tehran- Irna- 10 مه روز خلیج فارس است … یک روز در اواسط بهار … روزی که باید روحیه بهاری داشته باشد ، اما “راز که هر بهار با قلب ما می آید چیست.”
ما می خواستیم از دریا خود بنویسیم:
دریا خواهر بوده است و من برادر او هم هستم
شعر بیش از هر زمان دیگری
سلام خواهر! من با یک نیمکت نصف آمدم
برای زیبا بودن با شما نیمه دیگر*
برای گفتن در خلیج فارس در ادبیات با نویسنده تماس بگیرید … “نتیجه زمین سوخته و بندر سوخته چیست” … اصرار ما بی فایده است. او می گوید: “من فقط می توانم بندر عباس را بکشم.”
ممکن است یک داستان تاریخی ایجاد شود که این خلیج همیشه “فارسی” باشد. بیایید بیاییم و اسنادی را بیاوریم که این خلیج از ابتدا “فارس” نامگذاری شده است ، اما این قلب عزاداری اجازه نمی دهد که نقض گزاره به ذهن خطور کند که چرا ما اینقدر عزادار نشده ایم.
ما دوباره تلاش نخواهیم کرد و می خواهیم در این روز چیزی بدست آوریم … ما به دنبال خلیج فارس هستیم ، به امید یافتن چیز جدیدی اما در کنار آن آبی نامحدود ، یک مکان تاریک و یک مکان تاریک که دود آن ” آسمان سیاه تیراندازی شد/ زیرا باتلاق Dammeh Boann/ که فضا دارد*».
چیزی جز تصاویر وحشتناک و آخرالزمانی از بندر بندر بندر عباس وجود ندارد. هیچ خبری حتی در صفحه ویکی پدیا بندر عباس وجود ندارد … همه چیز در دود ، تاریکی و غم و اندوه محو شده است.
چه چیزی می خواهیم بگوییم که این باعث بوی دود و سوختگی نمی شود؟ وقتی قطعات خود را از این طرف و در بندر سوخته جمع می کنیم ، چه می نویسیم؟ چه کاری می توانیم انجام دهیم وقتی به هر کجا که می رویم به قلب ایران می رویم
در میان دود و عکس های سیاه هیچ نوری نمی یابیم “و نه خورشید از عمیق/ کهکشان ها”.
دریا ساکت است و من صحبت می کنم
احساس می کنم باور نکردم
دریای من ، همه امواج شما
با هر غروب خورشید در این صخره ها سرش
دریا ساکت است و من فریاد زده ام
یک برادر -در خواهرش*
البته ، اگر این داغ و عزاداری باشد ، خلیج و آبی بی نهایت که تاریکی ما را در آغوش گرفته است و … برای خلاص شدن از تاریکی دوباره و سینه …
قفسه سینه باید باز باشد زیرا دریا
بالا
روح
که رودخانه صد دارد.
لحن
که پسران
چنین ظهور
کار هیچ قفسه سینه نیست. این آهنگ
*اشعار Houshang Ebtehaj ، محمد علی باهمانی ، احمد شملو ، محمد علی باهمانی و Houshang Ebtehaj
منبع : خبرگزاری ایرنا