کتاب و ادبیات

«خوف مابعدالطبیعی» به کتاب‌فروشی‌ها رسید

تهران – ایرنا – بر اساس نظریه نویسنده کتاب «ترس از متافیزیک»، تفکر متافیزیکی انتزاعی دقیقاً از دغدغه عینی معنای زندگی و انتزاعی ترین مشکل متافیزیکی یعنی مسئله مطلق، از دل جستجوی پاسخی برای آن مشکل می آید.

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، عنوان کتاب «ترس متافیزیکی» موضوع اصلی آن را بیان می کند. ترس ماوراء الطبیعه سه معنا دارد. از یک سو، ترس و وحشت متافیزیکی متضمن تجربه بی ثباتی، امکان، پایان پذیری و به گفته نویسنده، «شکنندگی» نوع بشر و جهان است.

برای غلبه بر این ترس است که فیلسوفان به دنبال چیزی ثابت، ضروری و نامتناهی و در یک کلام «مطلق» می گردند تا وجود انسان و جهان را توضیح دهند و به یک معنا آن را از نیستی نجات دهند.

از سوی دیگر، ترس و هراس متافیزیکی در مواجهه با «ماده مطلق» پدیدار می شود. امر مطلقی که قرار است انسان و جهان را تبیین کند و از سقوط در ورطه نیستی نجات دهد، خود به نیستی تبدیل می شود. زیرا برای مطلق بودن امر مطلق، باید از همه صفات ممکن و نسبی و متناهی و برهنه و ماورایی تهی شود و این کشش تا جایی پیش می رود که مطلق را نمی توان موجود نامید.

یکی دیگر از منابع ترس و وحشت متافیزیکی، مواجهه با این واقعیت است که به هیچ یک از مسائل متافیزیکی پاسخ قطعی داده نشده است و هیچ زبان «مطلق» وجود ندارد که بتوان در مورد مطلق صحبت کرد و آن زبان مطلق را داور نهایی کرد. او یکی از زبان های متافیزیکی مختلف را انتخاب کرد.

کولاکوفسکی در کتاب «ترس متافیزیکی» می کوشد ضرورت تفکر متافیزیکی را نشان دهد. نخست، او فلسفه هایی (یا به تعبیر کولاکوفسکی، ضد فلسفه ها) را که متافیزیک را جعل می کنند، نقد می کند. نویسنده در مواجهه با این ضد فلسفه ها تلاش می کند نشان دهد که همه این نوع فلسفه ورزی ها خود باخته است و در نهایت چاره ای جز ورود به سرزمین متافیزیک ندارند.

به نظر کولاکوفسکی، تفکر متافیزیکی انتزاعی دقیقاً از دغدغه انضمامی معنای زندگی ناشی می‌شود و انتزاعی‌ترین مشکل متافیزیک، یعنی مسئله امر مطلق، از جستجوی پاسخی برای آن مسئله ناشی می‌شود. او سپس به تاریخ فلسفه می پردازد تا نشان دهد چرا پاسخ فیلسوفان به مسائل ناشی از اثبات مطلق شکست خورده است.

این کتاب با عنوان وحشت متافیزیکی در ۱۳۵ صفحه توسط انتشارات دانشگاه شیکاگو در سال ۲۰۰۱ منتشر شده است.

جلد اصلی کتاب

بخشی از متن کتاب

درباره مرلوپونتی

مرلوپونتی سعی کرد با دقت بیشتری نشان دهد که چه مشکلی در کوگیتو دکارتی و کوگیتو هوسرلی وجود دارد. او (در برابر دکارت و در توافق با هوسرل) گفت که کوگیتو نمی‌تواند به‌عنوان یک کنش صرفاً خودگردان رخ دهد و این امتناع جزئی یک واقعیت ساده است. تفسیر دیگری از این بیانیه این است که در تجربه ما شخص صرفاً «درونی» وجود ندارد. من نمی توانم بدون کشف خودم در جهان با خودم فکر کنم: هیچ شکار ذهنی یا فیزیکی وجود ندارد که بتوانم برای بی اعتبار کردن یا از بین بردن ادراکاتم انجام دهم و ادراکات (محدود) من قدرت شناختی است. آشکار می کنند که همزیستی با جهان است و قدم به قدم آن را آشکار می کند. اگر نسبت به چیزها یقین نداشته باشم، نمی توانم به ادراکاتم نیز یقین داشته باشم، زیرا تصدیق جهان در آنهاست، نه اینکه در یک عمل فکری جداگانه به آنها اضافه شود. اگر فکر خود را با یقین درک کنم، جهانی که موضوع آن است در درون آن است. به عبارت دیگر وجود من را نمی توان به آگاهی از آن وجود تقلیل داد.

مرلوپونتی در همین نقد، دکارت را به نادیده گرفتن نقش میانجی زبان متهم می کند. cogito او در کلمات بیان می شود، اما ما توانایی استفاده از کلمات را به همان شیوه ای که یاد می گیریم استفاده از ابزارها را به دست می آوریم: با مشاهده اینکه چگونه مردم آنها را در زمینه یک موقعیت خاص کار می کنند. (ص ۷۷ و ۷۸)

او کتاب «ترس متافیزیکی» را نوشت. لشک کولاکوفسکی و ترجمه علیرضا عطارزادهدر سال ۱۴۰۳ توسط انتشارات ققنوس در ۱۷۶ صفحه و با شمارگان ۷۷۰ نسخه منتشر شد.

منبع : خبرگزاری ایرنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا