کتاب و ادبیات

سفرنامه‌ای شیرین و هوشمندانه با حال و هوای مکه و مدینه 

تهران- ایرنا- رهبر عالی انقلاب ، که هم اکنون در حال خواندن مسافرت های خانه خدا و حرم پیامبر است ، در حاشیه کتاب “سفر به کیبله” نوشت: این کتاب شیرین ، مختصر ، با روح و باهوش است.

به گفته گزارشگر فرهنگی IRNA ، آن زائران ساکن مدینه به تدریج آماده عزیمت به مکه هستند و کسانی که در مکه هستند نیز در حال آماده سازی برای زیارت هستند. قلب کسانی که این روزها به خانه خدا رفته اند روحیه متفاوتی دارند و کسانی که هنوز در خانه خدا غافل نشده اند ، آرزو می کنند که آنها سال آینده موفق شوند.

رهبر عالی انقلاب نیز این روزها روحیه مکه و مدینه را دارد و در پایان سال ، وی در حاشیه سفر به کیبله در حاشیه سفر به کیبله نوشت. بهبودی Hedayatullah آنها نوشتند: این کتاب مرا در اشتیاق زیارت خانه خدا و حرم پیامبر (صلح بر او) فرو برد. اشتیاق و اشتیاق که دیگر امیدوار نیست. من هرگز قلبم را از آتش این اشتیاق به یاد نیاوردم ، اما حتی در دوران سیاه که هر روحانی می توانست به راحتی با یک میل یا حتی از سیری در خط حج باشد ، و من نمی توانستم! یا بهتر است بگوییم ، هیچ مهاجمی و رئیس کاروان ترس از ساواک شاه ، نمی توانست جرات کند نام من را در لیست او از حج قرار دهد – آنچه به عنوان یک روحانی کاروان آمد.

یک سفرنامه شیرین و باهوش با روحیه مکه و مدینه

وی افزود: “بله ، حتی در آن زمان ، من از امید به زیارت کعبا خالی نبودم و پای پیامبر را در مکه و مدینه بوسید. شور و اشتیاق پرشور و امید تقریباً درگذشت. این کتاب شیرین ، موجز است ، با روح و باهوش نوشته شده است. پذیرش زیارتگاه ؛ نویسنده عزیز!

یک سفرنامه شیرین و باهوش با روحیه مکه و مدینه

کتاب سفر به کیبله ، که یادداشت های Hedayatullah در مورد زیارت سال است ، توسط انتشارات سوره مهر در ۴ صفحه منتشر شده است ، مربوط به اولین حجک پس از ایران در مکه در سال ۶ و اولین نگاه نویسنده در این مراسم معنوی است.

در این کتاب ، نویسنده گزارشی روزانه از سفر خود نوشته است و لحظه ای شخص را در لحظه قرار می دهد. نویسنده دارای دو نوع نگهدارنده است. یکی دیدگاه سیاسی است و دیگری یک دیدگاه مذهبی است که لحظات عرفانی خالص ، رنگ دلبستگی های دنیوی و برابری انسانی ، فداکاری شیطان و وسوسه های آن را توصیف می کند که باعث می شود مردم مشتاق سفر به آنها باشند.

یک سفرنامه شیرین و باهوش با روحیه مکه و مدینه

ریکاوری در بهار ۵ و در چاپ پنجم کتاب خود نوشت: این اولین زیارت از زمان کشتار ایرانیان در مکه در سال ۶ بود و اولین نگاه من در این مراسم و از آنجا که جمع این دو نفر برای اولین بار طراوت داشت ، ارزش شنیدن و دیدن داشت. بازخورد این کتاب در همان سال منتشر شد.

این زائران در مورد زیارت امامان باکیه در کنار حرم پیامبر نوشتند: “اینجا گورستان باقی است.” مورتزا (سرهنگ) گفت. من یک مستطیل بزرگ حیاط را دیدم که محیط آن با نرده ها و دیوارها بسته شده بود. ما زاویه جنوبی را رد کردیم. “بیا … آن مقبره امام حسن … در آنجا … شما دیدید … امام ساجاد. می بینید یا نه … امام باکر … امام سدیک … دیدید؟” برای آنچه نمی بینم ، گریه می کنم … آیا این الشاموس آل -ta'at است؟ . ایرانیان گل را می خوانند و می نشینند ، گوش می دهند و گریه می کنند.

ما به حرم و گنبد سبز حرم نبوی پیچیدیم. در اینجا مجموعه نمایش ملت ها چقدر خوب است! دو طرف این مسیر دویست و سیصد متر با دیوارهای موقت افزایش یافته است که ماشین ها و کارگرانی که در کنار آن کار می کنند (صفحه ۱).

یک سفرنامه شیرین و باهوش با روحیه مکه و مدینه

او در مورد اولین زیارت به حرم پیامبر نوشت ، “در اینجا ، پشت این قفس بلند” مورتزا می گوید. این قبر را به من نشان می دهد که در آن نامشخص است. آنها منطقه را زیر پشت بام بزرگ کردند. خدای من … این چیست؟ این نگهبانان در اینجا چه کاری انجام می دهند؟ آن برگشت ، چه خبر است؟ پس قبر؟ آیا من برای دیدن مقبره پیامبر یا زیارت این ستون ها و طرفداران سقف می آیم؟ خودم را دنبال کردم پیدا کردن من کمی طول کشید. من به دنبالش بودم در اینجا هیچ خبری نبود.

من نمی دانم چه! این ممکن است شور و شوق زیارت باشد. شاید عشقی که مانند ابرهای موجود در آسمان حرم پراکنده است. ما از بقیه دعاهای نماز کمیل بیرون آمدیم. من اولین دعاهای انقلاب را به یاد آوردم. (صفحه ۱)

بهبود Ihram نوشت: من حوله ها را در دو نقش پایین و اضافه وزن پیچیدم. من به کمر چسباندم. کفش نیز پله ای شد. به مسجد رفتیم. از این پس ، تعداد کمی از افراد وجود دارند که قلب آنها یخ زدگی شروع نمی شود. به قلب شما ، نازک تر است. به قلب شما ملایم تر شده اید.

در این دو تکه پارچه ، خود را جدیدتر می بینید. شما متفاوت هستید شما نه به شلوار خود فکر می کنید و نه به آستین کوتاه پیراهن فکر می کنید. اکنون شما برای وعده جدید با خدا آماده شده اید. شما باید به او وعده های عجیب و غریب بدهید. مثل اینکه دیگر به آینه نگاه نکنید. کاری که هر روز انجام دادی بحث نکنید چه می شود اگر هر روز با همسر و فرزندان خود با دیگران نباشید … نباید افتخار کنید. یعنی پول زیادی را زنده نکنید. شما باید با شهوت آلوده به نظر برسید … باید مو و ناخن را کوتاه کنید … که به یکدیگر قول داده می شود و همه این قرارها را با خدا وقتی قصد دارید. قصد عمره و سپس زمزمه کردن زبان و یافتن راهی برای قلب خود. “Lubik Allah Lubik La Partner …” شما اکنون محرمانه هستید.

ترس از ارتکاب یکی از این بیست و چهار محارم آنقدر جمع شده است که هیچ محدودیتی ندارد. من فکر می کنم اول برای هر آنچه می خواهم. انگار زبانم ، پاها و دستانم در پشت عقل ایستاده اند. (صفحه ۱)

یک سفرنامه شیرین و باهوش با روحیه مکه و مدینه

او از روحیه خود در کنار خانه خدا نوشت: “ما باید از موضع ابراهیم برویم.” ما می رویم این یک لیوان استوانه ای است ، مانند یک ویترین متوسط. به نظر می رسد که یک یادبود از پای بت پرستی ، ابراهیم وجود دارد. دو رکای دعا در پشت این موضع واجب است. من ویترین را می بینم. دو پا بزرگ – شماره ۱ یا بالاتر – قالب. شاید با طلا. ما نماز توف را شروع می کنیم. انجام آن مانند نماز صبح آسان است ، اما این دایره به جانباز اجازه نمی دهد. من ایستاده ام من برای شروع مورتزا (سرهنگ) باز می شوم. دو rak'ahs را با فریاد به پایان می رساند. او ایستاده است. او برای شروع باز می شود. من دو rak'ahs را با سجده به پایان می رسانم. عبدالله (Givian) نیز.

ما به چاه زامزام می رویم. اکنون موتور غول پیکر چادر در چادر بوده است و آب چهار هزار ساله آن را به دریچه های فشار کوچک منتقل می کند ، و عشق به بازی هایی که با این آب انجام نمی شود! ما می خوریم ، روی صورت و صورت و سینه می پاشیم و همه اینها واجب است.
ما به صفا می رویم. آنها کوه را می گویند ، اما من فکر می کنم مانند یک دکوراسیون سنگی زیبا است. سنگ و دیوار سنگ و روشنایی مانند این است. ما به بالای این ارتفاع کمی می رویم. دستان بالا با نماز همراه است. ما یک هفتم صفر را به مروا انجام داده ایم. بیایید شروع کنیم در راه ، ما بین دو رشته نئون سبز پخش شدیم. آنها می گویند هرول. ما به یاد می آوریم که آن واقعه تاریخی به یاد هاگار و فرزند تشنه او (صفحه ۱)

نویسنده The Travelogue همچنین حال و هوای زائران در مینا و بیابان عرفات و الحرام را ابراز کرد و در مورد رامی جمرات نوشت: “ما به شیطان سوم می رسیم.” سنگها را از کیسه بیرون می کشم. هفت از فاصله دور به دستان مانند گندم ، خم شدن ، خم شدن و صاف کردن. برای پرتاب صخره ها. من به وسط جمعیت برخورد کردم. من یک سپر دست را نگه می دارم و با دست دیگر شروع می کنم. یکی … دو … بدون سوم. سه … چهار … پنج … ششم را رد می کند. شش … هفت. من می روم من عرق می کنم منتظر گوشه و بچه ها بودم. جمع می شویم و برمی گردیم. عطش ما را به سمت سودا سوق می دهد. “سلامتی خدا را بخورید!” می گویم ، اما هیچ کس نمی خندد.

بچه ها در Ihram هستند و مراقب هستند. علاوه بر این مراسم پر جنب و جوش و نفس گیر. راه را راه می کشیم. ما که به خدا قول داده بودیم که خون یک پشه را ریخته ، اکنون باید سر گوسفند را از تنش جدا کنیم. به محراب می رسیم. این یک حیاط بزرگ است. گوسفندان در یک ترمینال بزرگ غرفه قرار می گیرند. گله به رابطه جنسی با رابطه جنسی و جسمی به بدن. بز ، گوسفند ، قوچ ، مرینوس و …

“Arba Ma'i … Khumson and Arba Ma'i … Khumson and Ma'i … من قیمت گذاری شده ام و جواب می دهم. آخرین پاسخ با بدن گوسفند مناسب تر است. آنها پنج گوسفند را جدا می کنند. در همان زمان ، چند افغان وجود دارد. همه آنها می خواهند به آنها قربانیان بدهند. قصابان سنی دستم را روی دست قصاب و سپس …

بین جاده عبدالله قربانی خود را به من داد و مرا به چادر پیچید. به نمایندگی از او ، من قصد دارم و سپس … لحظاتی بعد ، آن سیاه و آن سه افغانی لاشه را روی زمین می کشیدند. (صفحه ۱)

یک سفرنامه شیرین و باهوش با روحیه مکه و مدینه

زائران ایرانی در سرزمین مینا در سال ۶

بازیابی بازارهای مکه و مدینه نیز بازار را به تصویر کشید: امشب ما به بازار و آخرین ریال سعودی در دهان کره ، چین ، ژاپن ، تایوان و هنگ کنگ رفتیم. من چمدان ها را با سوغات پر کردم ، برای طیفی که از دختر عمه شروع می شود و با صاحبخانه به پایان می رسد.

امسال بازارهای مدینه و مکه با حضور ایرانیان ، بی سر و صدا و به مدت سه سالی که ایرانیان از زیارت محروم شدند ، جشن گرفتند. شهروندان ما واقعاً برای خرید کالا جدید هستند. در روزهای گذشته ، مغازه داران قیمت کالا را افزایش داده اند. این ارز هزار تومان را با تشنگی به ریال سعودی تبدیل می کند. برخلاف هر هزاره سبز ، آنها به شما ۲ ریال سعودی می دهند ، اما اگر می خواهید ریال سعودی را توسط تومن تغییر دهید ، برای گرفتن یک هزار سبز باید ۲ ریال بپردازید و این هنر پول است.

“آیا این حیاط خداست؟” من به آن پول گفتم و نگاه کردم که منظور من چیست. دیروز هر ۲ ریال هزاران تومان بود. در روز هر ۲ ریال و مدینه اول – قبل از زیارت – می توانید هر ۲ ریالی را که می پرداختید ، هزار تومان بدست آورید.

مشخص نیست که این قیمت های گران قیمت از کجا آمده است. به جز کالاهای محدود ، می توانید بقیه کالاها را با همان قیمت و پایین تر ، بلکه پایین تر نیز خریداری کنید. تلویزیون ، که محصول استراتژیک این سفر است ، برابر با هر قیمت ایرانی است. لباس – مگر اینکه به جنسیت بروید – گرانتر از ایران است. پارچه – مگر در موارد – با همان قیمت ، اما همه ایرانیان نرفتند. فهمیدم که در روز چهاردهم از زیارت ایران در فرودگاه جده. (صفحه ۱)

منبع : خبرگزاری ایرنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا