«شب شعر اربعین و غزه، مقاوم و مظلوم» در کربلا برگزار شد
تهران- ایرنا- «شب شعر اربعین و غزه، مقاوم و مظلوم» با اجرای نجم الدین شریعتی مجری برنامه های آیینی و مذهبی در سالن اجتماعات هتل یس الدین کربلا برگزار شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، شب شعر «اربعین و غزه، مقتدر و مظلوم» شب گذشته با حضور تعدادی از شاعران ایرانی و عراقی اهل بیت علیهم السلام در سالن اجتماعات این شهر برگزار شد. هتل یس الدین کربلا.
در این مراسم جمع کثیری از علاقمندان به ادبیات آئینی و شعر آئینی نیز حضور داشتند.
مجری برنامه در ابتدای این مراسم با تشکر از شاعران آئینی گفت: باید به شاعرانی که در خط مقدم حوادث هستند و نسبت به شرایط بی تفاوت نیستند درود فرستاد. گاهی در شعر اجتماعی درد مردم را می گویند و گاهی در شعر آیینی زبان حال ماست.
نجم الدین شریعتی پیش از آغاز شعرخوانی حضار درباره اربعین و غزه با اشاره به حضور سردار حسین اشتریفرمانده اسبق فراجا که در این مراسم حضور داشت، گفت: جا دارد از سردار اشتری تشکر کنم که چند سال پیش که اعلام شد زائران فقط باید به صورت کاروانی به کربلا بیایند؛ از سردار اشتری نیز تشکر می کنم. ایستادند و تاکید کردند که زائران امام حسین(ع) بتوانند به صورت انفرادی به زیارت ارباب خود بروند.
شریعتی در این مراسم بلافاصله از شاعران ایرانی دعوت کرد تا اشعار خود را در یاد امام حسین (ع) و اهل بیت آن حضرت بخوانند.
حجت الاسلام غلامرضا اباذریرایزن فرهنگی ایران در عراق و حجت الاسلام حمید احمدیرئیس کمیته فرهنگی و آموزشی ستاد اربعین از دیگر حاضران در این مراسم بود.
برخی از شاعرانی که در این مراسم به قرائت اشعار خود می پردازند عبارتند از: حجت الاسلام جواد محمد زمانی، مجید تال، سیدحمیدرضا برقایی، حمید رامی، محمد رسولی، احمد بابایی، محمدحسین ملکیان، سید جواد شرافت، احمد جواد نوآبادی، سید احمد حسینی (شاعر پاکستانی) محمدمهدی عبداللهی، سید سلمان علوی و راضیه مظفری و محدث آشتیانی همچنین دو شاعر عراقی نام بردند مهدی شاکر النهیری و ضیاء خاقانی در این مراسم نیز حضور داشتند و مورد قدردانی رایزن فرهنگی ایران در عراق و مسئول کمیته فرهنگی ستاد اربعین قرار گرفتند.
در ادامه ابیاتی از اشعاری که در این مراسم خوانده شد را می خوانید:
مجید تال
از طهارت حرم سیگار نکش/ از پرچم و معرفت چیزی نگو
گریه با صدای بلند حرام است
آنها که کربلا رفته اند یک کلمه از صحن و حرم نگو
من زائر خسته ام نگهبانان/ زود می روم پیش خدا مرا نزن
زائری فریاد زد که حرامزاده ها/ مامانم را تازیانه نزنید
احمد بابایی
هیچکس جز رباب نفهمید غارت انبار یعنی چه؟
نیزه از گلویش بزرگتر است، گلو پاره یعنی چه؟
محمد رسولی
نمی دانم وسط بیابان چه شد، می دانی/ قیامت بود، غوغایی بود می دانی
مصطفی عزیز تشنه و غرق در خون تنها می رفت/ یکی یکی اجساد که می دانی سر راهش افتاد.
آن دختر ستون عرش را محکم در آغوش می گیرد/ که می گوید با آن آرزویی که می دانی بمیر
غریب و پشیمان بالاخره به زمین مسلخ افتاد/ با آن لگد که می دانی به سر افتاد.
نقل شده است که زهرا به استقبال او آمد/ پهلو شکسته زهرایی می دانی
به چشمانی که جز زیبایی چیزی نمی بیند/نظاره می کند، زینب تماشایی که می شناسید
فرق الحجاره فرق الباصف واویلا/ معنی این کلماتی را که می دانید تصور کنید.
دیگر نمی توانی مرا قبر باز صدا کنی/ سرش را از جایی که می دانی جدا کن
به نیزه ها نگاه کن، جنازه ای را در نیزه ها پنهان کن/ حرم حیران، این پنهان و یافته است، می دانی.
تمام غروب زینب به دنبال گمشده اش بود/ دریای وسط دشتی یافت که می دانی
آن همه سرباز چه کردند؟
نگاه ساربان آن شب گرفتار نور حلقه شد/ معمایی که می دانی با دست تیغ حل شد.
برای فتح می رود در میان جمعیت مجرد/ به سوی غروب آن بانوی تنهای که می شناسید.
در این سفر اشتباه کردم/ چوب خوردی، نگاه کردم
محمد رسولی وی همچنین شعری در مورد غزه خواند که با این بیت پایان یافت:
فلسطین آزاد می شود، این مژده را دیدم/ در آن مردی که اذان بر نابودی می گوید
سید احمد حسین حسینی معروف به «احمد شهریار» اهل پاکستان
آن که فخر این قبیله را آفرید/بعد از ابراهیم، اسماعیل را گرامی داشت
باز هم دشمن بارانی ناگهانی مانند سپاه ابرهه بر سرش خواهد دید
ما ابابیل هستیم از کفتار نمی ترسیم/ صدها فیل را قبلاً کشته ایم
مرگ هابیل بار دیگر تحملش را سخت کرد/ حقیقت امروز این قابیل را سلاخی می کند.
من خوب می دانم که این خبر به زودی می رسد:/ آسمان اسرائیل را با زمین یکسان کرد
سیدسلمان علوی
تاریخ رویارویی سیال است در لحظه ای به وسعت عاشورا/ در آخرین ندای غریب که با غریبی اش طنین انداز شد.
از پشت سر ذوالجناح معاذ الله در هرم اشک رسول الله/ این صورت خداست که می افتد یا خلسه سجده آخر؟
ای وارث قیام، خدا تو را انتقام ببخشد، خدا تو را برکت دهد
سید حمیدرضا برقعی
هر که گمراه شود گمراه نیست/ هیچکس مانند حبیب از این راه آگاه نیست
بقیه باید از این به بعد کلاه بگذارند
نامهای از سلیمان میآید، اما هر که مردی به نام خدا باشد، اهل نام خدا نیست.
دست و پا گیر است، گاهی اسب، شمشیر و زره/ دوست، وقتی به زندگی نیاز است، جایی برای اکراه نیست.
گفت: «حال من ناصر» خون به رگ برگشت/ به دنیا جان می دهد، این قبرها بی جان نیست.
شاعر از گودال خون حرف می زند، چیزی نگو!
در راه اربعین با چشمان متحیر دیده ام/ «دنیا گمراه شد و هیچکس گمراه نشد»
دست در دست ضریحش با خود گفتم/ نخیل خرما است و دست ما کوتاه نیست.
برقع سپس شعری در وصف امام حسین علیه السلام قرائت کرد که مورد استقبال حاضرین قرار گرفت. بخش هایی از این شعر عبارتند از:
من همیشه دانا و آگاهم/ حتی برای شیمر و خولی من امام هستم
آمدم از سنگ دیوار بسازم/ از کوفیان می توانم دیوار بسازم
ابرها و تیرها ببارند / شمشیرها آرامش را از تنم می گیرند
باید بمانم با اینکه تیز و خسیس است/ شاید یکی از این گروه تشنه باشد
شاید کسی جلوه ای روشن می خواهد / شاید کسی از من حلقه می خواهد
پیراهن من وقتی سهم این و آن است/ آغوشم مهربان است به نعل
شاید دل سنگی کسی را نرم کردم/ شاید تنور خانه ای را گرم کردم
تاریخ را پای حرفم گذاشتم/ خطبه ام را با زبان درد خواندم
من با قیامم تاریخ را آزاد کردم/من همیشه آگاه و آگاهم
راضیه مظفری
برو پشت بام خانه ات هوا هوای اوست / نفس بکش عطر اوست … عطر آشنایش
دست این نسیم خسته را بگیر که زائر است/ برو مقصدت و نسیم کربلایش.
چشمانت را ببند، ببند و دور زمین بگرد / به گنبدش بنگر که جانمان فدای آن است
نفس بکش، نفس بکش، نفس بکش، تصور کن ردای اوست
تردید داشتم شعر هدیه من است یا امام/ هر چه هست شک ندارم از دعای اوست.
محدث آشتیانی
هیچ موجی از دریای بیکران جدا نمی شود/ مثل روحی که هرگز از دیگری جدا نمی شود
با دیدنت آسمون آب شد بی گرم شد/ الان هر دو بارونیم من جدام بارون جدا
بادها عطر تو را از نی می آورند/ بوی گل را طوفان جدا نمی کند
آتش می شود و بر سینه ها می نشیند/ آنچه از جان این هجران جدا شده است.
صدای «آنی لا ایری الموت» از پشت سرم آمد/به جز رحمان راه سختی پیش روی ما نیست.
غم و اندوه تا روز قیامت از دلم بیرون نمی رود
محمدمهدی عبداللهی
دنیا برای دیگران بس است و کربلا برای من/ گوشه ای از بهشت برای تماشای من بس است
اصلا همین یاد حسین/ از اول خلقت تا آخرش برای توبه کافی است.
در گودال بی کران عشق کافی است که معشوق را با شور وصل کنی/ نگاه آشنای تو بس است
باب الحسین چقدر حالم را خوب کرد
جواد محمد زمانی
دست از آتش زدن مردم بردار، تصور کن علی را نداشتی
دست بردار پشت زمین و وقت شکستن با ناله هایت، دل هفت آسمان شکست
بس کن، دلی برای دیدن در آسمان نیست، ذره ای از شنیدن باقی نمانده است
احمد بابایی
پدرم به من آموخت که در غم عشق عاشق از نان و آب می افتد/ هر کجا آب ببیند یاد فرزند رباب می افتد.
منبع : خبرگزاری ایرنا