نقش هوش مصنوعی در شکل دادن حافظه انسان
کلینیک روانشناسی و مشاوره ایوان فناوریهای هوش مصنوعی (AI) در سالهای اخیر به طور فزایندهای در زندگی روزمره ما ادغام شدهاند. از دستیارهای مجهز به هوش مصنوعی در گوشیهای هوشمند گرفته تا سیستمهای توصیه در رسانههای اجتماعی و پلتفرمهای خرید آنلاین، این ابزارها بر نحوه تفکر، یادآوری و انتخاب ما تأثیر میگذارند. با پیشرفت سریع هوش مصنوعی، محققان در زمینه روانشناسی شناختی به چگونگی تأثیر این سیستم ها بر شناخت و تصمیم گیری انسان توجه بیشتری می کنند. سه حوزه مورد توجه خاص عبارتند از:
- بار شناختی
- تعامل بین سیستم های هوش مصنوعی و سوگیری های شناختی
- پتانسیل برای مداخلات آموزشی شناختی مبتنی بر هوش مصنوعی
بار شناختی در عصر هوش مصنوعی
اضافه بار شناختی به فرآیند استفاده از ابزارها و منابع خارجی (مانند رایانه ها، تلفن های هوشمند و امروزه سیستم های مبتنی بر هوش مصنوعی) برای ذخیره اطلاعات یا انجام وظایف شناختی که توسط مغز انسان نیز انجام می شود، اطلاق می شود. از لحاظ تاریخی، انسان ها برای تقویت حافظه و تصمیم گیری به ابزارها و امکاناتی مانند سوابق مکتوب و چرتکه تکیه کرده اند. ظهور هوش مصنوعی این فرآیند را تقویت می کند و به طور بالقوه تلاش ذهنی مورد نیاز برای بازیابی اطلاعات و حل مسئله را کاهش می دهد.
به عنوان مثال، موتورهای جستجو با کمک هوش مصنوعی و دستیاران مجازی مانند ChatGPT یا ابزارهای مبتنی بر صدا (مانند الکسای آمازون یا دستیار گوگل) به کاربران اجازه می دهند به جای تکیه بر حافظه یا قابلیت های تحلیلی، اطلاعات را فورا جستجو کنند. در حالی که این می تواند بسیار راحت باشد و منابع شناختی را برای کارهای پیچیده تر آزاد کند، همچنین می تواند به مرور زمان منجر به از دست دادن حافظه شود. بتسی اسپارو، استاد روانشناسی حافظه و فناوری دانشگاه کلمبیا، نشان داده است که وقتی اطلاعات به صورت آنلاین به راحتی در دسترس باشد، افراد کمتر آن را به طور کامل به خاطر می آورند. در زمینه هوش مصنوعی، این پویایی ممکن است تشدید شود. برای مثال، اگر بدانیم که ChatGPT میتواند خلاصههای فوری ارائه دهد، ممکن است کمتر به درونی کردن جزئیات وابسته باشیم. با گذشت زمان، چنین اتکای می تواند عادات ذهنی ما را تغییر دهد و رویکرد استفاده از هوش مصنوعی برای برخی از مهارت های شناختی را تشویق کند.
از جنبه مثبت، تخلیه شناختی از طریق هوش مصنوعی می تواند استراتژیک باشد. اگر افراد از هوش مصنوعی برای انجام کارهای پیش پا افتاده یا پیش پا افتاده استفاده کنند، به طور بالقوه می توانند تلاش های شناختی خود را به سمت تفکر معنادارتر، خلاقانه یا استراتژیک تر اختصاص دهند. چالش پیش روی محققان این است که بفهمند کجا باید تعادل را ایجاد کنند. تعیین اینکه چه زمانی هوش مصنوعی با انجام کارهای بی اهمیت عملکرد شناختی را افزایش می دهد و چه زمانی توانایی ما را برای یادگیری و به خاطر سپردن اطلاعات مهم تضعیف می کند.
هوش مصنوعی و سوگیری های شناختی
تصمیم گیری انسانی در برابر سوگیری های شناختی (انحرافات سیستماتیک از قضاوت عقلانی) آسیب پذیر است که می توان از آن به عنوان سوگیری تایید، تعصب غیرقابل پاسخگویی و تمایل جانبدارانه در تصمیم گیری یاد کرد. سیستمهای هوش مصنوعی امروزی (بهویژه آنهایی که برای توصیههای ساختاریافته طراحی شدهاند) میتوانند این سوگیریها را کاهش داده یا تشدید کنند.
از یک طرف، هوش مصنوعی میتواند دیدگاههای متعادلی را ارائه دهد و اطلاعاتی را برجسته کند که باورهای از پیش تعیین شده ما را به چالش میکشد و به طور بالقوه تأثیر سوگیری تأیید را کاهش میدهد. با این حال، بسیاری از الگوریتمها برای به حداکثر رساندن تعامل کاربر به جای اطمینان از تنوع یا دقت اطلاعات طراحی شدهاند. الگوریتمهای شخصیسازی در پلتفرمهای رسانههای اجتماعی اغلب محتوایی را به کاربران نشان میدهند که با علایق قبلی آنها مطابقت دارد و دیدگاههای موجود آنها را تقویت میکند. این اثر «حفظه پژواک» میتواند سوگیریها را تشدید کند و در نظر گرفتن دیدگاههای جایگزین یا تصمیمگیری آگاهانه را برای مردم دشوار کند.
زینپ توفکچی، جامعهشناس و استاد جامعهشناسی در دانشگاه پرینستون در ایالات متحده، استدلال کرده است که سیستمهای الگوریتمی میتوانند با شکلدهی به جریان اطلاعات به شیوههایی که به طرز ماهرانهای بر ادراکات و انتخابهای ما تأثیر بگذارد، «آسیب الگوریتمی» ایجاد کنند. این پلتفرمها ممکن است به طور ناخواسته کاربران را به سمت محتوای قطبیتر سوق دهند و با تمایل انسان به جستجوی اطلاعاتی مطابق با آنچه قبلاً معتقد بودند، بازی کنند. در نتیجه، سیستمهای هوش مصنوعی میتوانند سوگیریهای شناختی انسان را منعکس و تقویت کنند. بنابراین، تأثیر متقابل بین شناخت انسان و محتوای مبتنی بر هوش مصنوعی، زمینهای حیاتی برای روانشناسان شناختی ایجاد میکند. با درک اینکه چگونه الگوریتمها بر فرآیندهای فکری تأثیر میگذارند، محققان میتوانند سیستمهای هوش مصنوعی را طراحی کنند که استدلال متعادلتر و کمتری را تشویق کند.
آموزش و تقویت شناخت از طریق هوش مصنوعی
هوش مصنوعی ابزاری مفید و کارآمد برای آموزش و تقویت شناختی است. سیستمهای یادگیری مبتنی بر هوش مصنوعی میتوانند عملکردهای شناختی مانند حافظه، توجه و مهارتهای حل مسئله را با تطبیق سطوح دشواری، ارائه بازخورد و تنظیم بر اساس نیازهای فردی افزایش دهند. در زمینههای آموزشی، هوش مصنوعی میتواند با شناسایی نقاط ضعف و ارائه تمرینهای هدفمند، به فراگیران در تسلط بر مطالب کمک کند. در محیط های درمانی، برنامه های کاربردی مبتنی بر هوش مصنوعی می توانند از برنامه های توانبخشی پشتیبانی کنند و به بیماران مبتلا به اختلالات شناختی برای دستیابی به عملکردهای ذهنی خاصی کمک کنند.
به عنوان مثال، پلتفرمهای آموزش حافظه مبتنی بر هوش مصنوعی ممکن است از الگوریتمهای تکرار فاصلهدار (تکنیکهایی که اطلاعات را در فواصل زمانی مشخص ارائه میکنند) برای بهینهسازی حفظ استفاده کنند. به طور مشابه، برنامههای یادگیری زبان با مربیان هوش مصنوعی میتوانند پیشرفت زبانآموز را زیر نظر بگیرند و بهطور پویا سختی درسها را تنظیم کنند و مشارکت پایدار و کسب مهارت کارآمد را تشویق کنند. علاوه بر این، با بهبود مدلهای هوش مصنوعی مانند ChatGPT، آنها ممکن است به عنوان مربی تعاملی یا «شریک فکری» عمل کنند و تفکر انتقادی را از طریق گفتگو یا رابطهای مکالمه تحریک کنند.
در حالی که تحقیقات در این زمینه ادامه دارد، شواهد اولیه نشان می دهد که مداخلات شناختی مبتنی بر هوش مصنوعی می تواند موثر باشد. همانطور که جان داناهر فیلسوف فناوری اشاره می کند، سیستم های هوش مصنوعی این پتانسیل را دارند که ظرفیت های شناختی انسان را به عنوان دستیاران حمایتی افزایش دهند. با این حال، موفقیت این مداخلات به اجرای دقیق بستگی دارد. اگر آنها مضر باشند یا عوامل انگیزشی و عاطفی انسان را در نظر نگیرند، مزایای آموزش شناختی مبتنی بر هوش مصنوعی ممکن است محدود شود.
ملاحظات اخلاقی و عملی
همانطور که هوش مصنوعی به طور فزاینده ای شناخت انسان را شکل می دهد، ملاحظات اخلاقی و عملی نیز مطرح می شود. یکی از نگرانیها خطر وابستگی شناختی است، مثلاً وقتی افراد به ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی تکیه میکنند چه اتفاقی میافتد. آیا تصمیم گیری حیاتی باید به الگوریتم ها واگذار شود، به خصوص در زمینه های پرمخاطره مانند مراقبت های بهداشتی، مالی یا عدالت کیفری؟ تعادل ظریفی بین استفاده از هوش مصنوعی به عنوان کمک شناختی و حصول اطمینان از حفظ مهارتهای ذهنی قوی و توانایی پرسش، تأمل و تفکر مستقل وجود دارد.
نگرانی دیگر شفافیت و عادلانه بودن سیستم های هوش مصنوعی است. روانشناسان شناختی، اخلاق شناسان و فناوران باید با هم کار کنند تا اطمینان حاصل کنند که هوش مصنوعی از آسیب پذیری های شناختی سوء استفاده نمی کند یا سوگیری های مضر را تقویت نمی کند. در عوض، طراحی هوش مصنوعی باید با بینش های روانشناختی در مورد نحوه یادگیری، استدلال و تصمیم گیری افراد آگاه شود. هدف باید ایجاد سیستمهای هوش مصنوعی باشد که از فرآیندهای شناختی سازنده (تشویق تفکر انتقادی، ارائه اطلاعات متعادل و ایجاد انگیزه در توسعه مهارتها) پشتیبانی میکنند تا اینکه صرفاً از تعامل یا راحتی کاربر استفاده کنند.
به جلو نگاه کن
ادغام هوش مصنوعی در زندگی روزمره هنوز در مراحل اولیه است و ما تازه در حال درک چگونگی تأثیر این سیستم ها بر شناخت و تصمیم گیری انسان هستیم. تحقیقات آینده احتمالاً چندین سؤال کلیدی را بررسی خواهد کرد، مانند: چه مهارتهای شناختی ممکن است در نتیجه اتکا به هوش مصنوعی تضعیف شود، و چه مهارتهای جدیدی ممکن است ظهور کنند؟ چگونه میتوانیم سیستمهای هوش مصنوعی را طراحی کنیم که بهجای اغراق در نقاط ضعف ما، با نقاط قوت شناختی انسان همخوانی داشته باشند؟ سیاست گذاران و سیستم های آموزشی از چه راه هایی می توانند افراد را برای استفاده اخلاقی، مؤثر و مدبرانه از هوش مصنوعی آماده کنند؟
همانطور که ما در این چالش ها پیمایش می کنیم، یک چیز واضح است: تأثیر هوش مصنوعی بر شناخت عمیق چند وجهی است. با مطالعه نحوه تعامل هوش مصنوعی با حافظه، سوگیری ها و فرآیندهای یادگیری، روانشناسان می توانند به هدایت توسعه و استفاده مسئولانه از این فناوری ها کمک کنند. در نهایت، هدف باید اطمینان از این باشد که هوش مصنوعی به عنوان ابزاری برای توانمندسازی شناختی (یک متحد در تعقیب دانش، درک و تصمیمگیری آگاهانه) نیرویی باشد که ظرفیتهای ذهنی ما را افزایش داده و تفکر ما را توسعه میدهد.
مطالب مشابه:
منبع: کلینیک آوان