چرا انگیزه ندارم؟
کلینیک روانشناسی و مشاوره ایوان – انگیزه نیروی محرکه ای است که افراد را به سمت اهداف، رویارویی با چالش ها و دستیابی به موفقیت سوق می دهد. انگیزه یک پدیده روانی چندوجهی و پیچیده است که افراد را به سمت ارزش ها، اهداف و مقاصد خود سوق می دهد. درک روانشناسی انگیزه بینشی را در مورد اینکه چرا افراد به شیوه های خاصی رفتار می کنند و عواملی که انگیزه آنها را افزایش یا کاهش می دهد، ارائه می دهد.
با انگیزه ماندن می تواند چالش برانگیز باشد. موانع روانی، محیطی و اجتماعی اغلب انگیزه را مهار می کنند و تداوم در چالش ها و شکست ها را برای افراد دشوار می کنند. موانع مشترکی برای ایجاد انگیزه وجود دارد و شناخت این موانع و اجرای استراتژی های مبتنی بر شواهد برای غلبه بر آنها می تواند به تقویت انگیزه، بهبود تاب آوری و افزایش بهره وری کمک کند.
این مقاله به تشریح موانع رایج انگیزه می پردازد و در مقاله بعدی به روش های عملی افزایش انگیزه می پردازیم.
موانع رایج انگیزه
خستگی و فرسودگی. فرسودگی جسمی و ذهنی می تواند انگیزه را به شدت کاهش دهد، که می تواند بر توانایی تمرکز و انجام کارهای روتین تأثیر بگذارد. فرسودگی شغلی اغلب ناشی از استرس طولانی مدت، تقاضاهای زیاد یا عدم استراحت کافی است که منجر به کاهش عملکرد، کاهش سطح انرژی و احساس عدم ارتباط با اهداف می شود. (مقاله پیشنهاد می شود ۴ راهکار برای جلوگیری از فرسودگی شغلی بخوانید.)
ترس از شکست ترس از شکست یکی از فراگیرترین موانع انگیزه است. ترس می تواند به اجتناب، به تعویق انداختن کار یا اعتماد به نفس پایین منجر شود و باعث شود افراد به کلی از چالش ها دوری کنند یا از آنها اجتناب کنند. ترس از شکست اغلب ریشه در این باور دارد که اشتباهات توانایی فرد را مشخص میکند و باعث میشود افراد در مورد انجام کارهای دشوار یا کنار زدن محدودیتهای خود احساس اضطراب کنند. (مقاله پیشنهاد می شود مقابله با ترس از آینده با ۷ تکنیک کاربردی بخوانید.)
باورهای محدود کننده باورهای ما توسط عوامل زیادی شکل میگیرند، از جمله اینکه چگونه بزرگ شدهایم، جامعهای که در آن زندگی میکنیم و تجربیات ما. باورهای محدود کننده اغلب نادرست هستند یا توسط محرک های بیرونی که ما درونی کرده ایم، القا می شوند. اینها می توانند ما را بی انگیزه کنند و بسیاری از این درونی سازی ها در دوران کودکی اتفاق می افتد. همانطور که رشد می کنیم، نظرات و برداشت های دیگران مهم می شود. بازخورد منفی، انتقاد یا عدم حمایت از طرف همسالان و اعضای خانواده می تواند باعث ایجاد شک و تردید به خود، کاهش عزت نفس و انگیزه کمتر شود. (مقاله پیشنهاد می شود تاثیر عمیق باورهای شما بخوانید.)
خودپنداره نوعی آمیختگی شناختی است که در چارچوب رویکرد درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) قرار می گیرد. فرد با افکار خود همذات پنداری می کند و آنها را به عنوان بخشی از هویت خود تجسم می کند. خودپنداره زمانی اتفاق می افتد که فرد درگیر افکاری مانند افسرده بودن، مضطرب بودن، داشتن چالش های مهم یا هر چیز دیگری باشد که بر هویت او تأثیر منفی می گذارد. عزت نفس نقش مفیدی در ایجاد اعتماد به نفس بیشتر دارد. با این حال، خودگویی منفی یا تسلیم شدن در برابر افکار منفی یا غیرمولد می تواند برای احساس شایستگی فرد مضر باشد و بنابراین مانع انگیزه کلی او شود. (مقاله پیشنهاد می شود خود اندیشی، سفری به اعماق افکار و باورها بخوانید.)
فقدان ارزش های خاص چالش با انگیزه می تواند به دلیل ناتوانی در تعریف ارزش های خود یا رفتار دور از آنها باشد. کارل راجرز، پدر درمان مشتری محور، یکی از اولین روانشناسانی بود که بر مفهوم ارزش ها تمرکز کرد. وی اظهار داشت که چالش ها و نارضایتی ها زمانی به وجود می آیند که ارزش های درک شده (بیان شفاهی آنچه ترجیح داده می شود) و ارزش های عملیاتی (رفتار واقعی فرد) همسو نباشند. (مقاله پیشنهاد می شود کاوش در معنا و ارزش در زمان آشفتگی بخوانید.)
فقدان اهداف مشخص بدون اهداف واضح و قابل دستیابی، به راحتی می توان احساس سردرگمی یا درماندگی کرد که منجر به کاهش انگیزه می شود. اهداف مبهم یا نامشخص فاقد ساختار هستند و می توانند ردیابی پیشرفت را دشوار کرده و به فقدان جهت کمک کنند. (مقاله پیشنهاد می شود ۵ نکته مهم برای مقابله با عدم اطمینان در زندگی بخوانید.)
خودکارآمدی پایین. خودکارآمدی، یا باور به توانایی فرد برای موفقیت، برای ایجاد انگیزه بسیار مهم است. خودکارآمدی پایین میتواند باعث شود افراد نسبت به تواناییهای خود شک کنند و احساس کنند تلاشهایشان به نتایج معناداری منجر نمیشود، که میتواند انگیزه و تابآوری را کاهش دهد. خودکارآمدی یک عنصر کلیدی انگیزه است. افراد با خودکارآمدی قوی می توانند تشخیص دهند که می توانند وظایف چالش برانگیز را انجام دهند و شکست برای آنها یک شکست نیست، بلکه فرصتی برای یادگیری و رشد است. (مقاله پیشنهاد می شود ۵ راه برای افزایش خودکارآمدی بخوانید.)
عدم استقلال انگیزه اغلب زمانی آسیب می بیند که افراد احساس کنند کنترل کمی بر وظایف یا محیط خود دارند. هنگامی که افراد ملزم به پیروی از دستورالعمل های سفت و سخت بدون انتخاب یا انعطاف هستند، ممکن است کمبود انگیزه درونی را تجربه کنند، لذت و ارتباط کمی در اعمال خود پیدا کنند. (پیشنهاد می شود مبحث تسلط، استقلال و اقتدار مطالعه شود.)
داشتن یک ذهنیت ثابت به جای ذهنیت رشد. کارول دوک که به دلیل تحقیقاتش در مورد موفقیت و طرز فکرها شناخته می شود، در کتاب ذهنیت خود اصطلاح رشد ذهنی را ابداع کرد و بر اهمیت توانایی افراد در تشخیص اینکه مهارت های آنها می تواند از طریق فداکاری و سخت کوشی توسعه یابد، تأکید کرد. آیا دوک اظهار داشت که برعکس در مورد ذهنیتهای ثابت صادق است، که معتقدند ممکن است فرد با استعداد یا توانایی دستیابی به چیزی متولد نشود و یادگیری محدودیتهایی دارد. او پیشنهاد میکند که تلاش و سختکوشی تنها عوامل مؤثر بر ذهنیت رشد نیستند. مردم باید بتوانند تشخیص دهند که چه زمانی استراتژی ها دیگر آنطور که در نظر گرفته شده کار نمی کنند و از این فرصت برای گسترش مجموعه خود استفاده کنند. (مقاله پیشنهاد می شود غلبه بر ذهنیت “من خلاق نیستم” بخوانید.)
تاب آوری ذهنی. تاب آوری روانشناختی توانایی در ارتباط ماندن با لحظه حال را بدون توجه به موانع انگیزه و خودتوانمندسازی توضیح می دهد. بنابراین، با تمام افکار، احساسات روحی و جسمی ناخوشایندی که به وجود میآیند، قرار گرفتن و انتخاب رفتارهای خود بر اساس موقعیت و ارزشهای فردی بسیار مهم است. با این حال، برای افزایش انعطافپذیری روانشناختی و ذهنیت رشد خود، باید از این موانع آگاه باشیم و بتوانیم آنها را بشناسیم تا از میان آنها عبور کنیم، به آنچه میخواهیم برسیم و به خود الهام دهیم. (مقاله پیشنهاد می شود چقدر مقاوم هستید؟ بخوانید.)
درگیر شدن در استراتژی های جبرانی این تکنیک ها یا اصلاحات در رفتار یا محیط برای جبران کمبود، ضعف، نقص یا نارسایی درک شده در یک زمینه یا مهارت خاص مورد استفاده قرار می گیرند. این استراتژی ها به ما کمک می کنند تا با آنچه که به عنوان یک ضعف شخصی درک می کنیم کنار بیاییم. پوشاندن کاستی های خود و کاهش احساسات منفی یا ناخواسته یا پیامدهای مرتبط با آنها. این استراتژیها ممکن است در دوران کودکی و نوجوانی مورد نیاز بوده باشند و به خوبی جواب داده باشند، اما در بزرگسالی میتوانند معکوس یا محدودکننده باشند. برخی از استراتژی های جبرانی شامل کار بیش از حد، محدود کردن یا توقف فعالیت های فیزیکی یا عاطفی، به تعویق انداختن، تسلیم شدن، عدم توجه و بسیاری موارد دیگر است. (مقاله پیشنهاد می شود تله سازگاری در روابط عاطفی و اجتماعی بخوانید.)
عدم پذیرش رنج زمانی تجربه می شود که فرد وضعیت فعلی خود را نپذیرد و آرزو کند که آرزوها متفاوت باشد. قرار گرفتن در این فضا باعث پشیمانی، شرمساری و رقابت برای چیزی می شود که ممکن است غیر واقعی یا غیر قابل اجرا باشد. این می تواند انگیزه تغییر و پیشرفت در زندگی را خنثی کند. (مقاله پیشنهاد می شود شجاعت برای تبدیل شدن بخوانید.)
شناخت موانع ایجاد انگیزه به ما کمک می کند تا خودآگاه و درون نگر باشیم تا بتوانیم مهارت ها و راهبردهای مناسب و موثری را برای کمک به افزایش انگیزه پیاده سازی کنیم. برداشتن اولین قدم اغلب چالش برانگیزترین است. وقتی میتوانیم پاداش تلاشهایمان را ببینیم و تجربه کنیم، ما را به انجام کارهای بیشتر وادار میکند.
از طریق اقدام مستقیم است که انگیزه پیدا می کنیم، نه اینکه اغلب با انگیزه شروع می کنیم. ما باید یاد بگیریم که با ارزش های درونی خود هماهنگ شویم و بدون توجه به آنچه فکر می کنیم یا احساس می کنیم عمل کنیم. زیرا ما انکارناپذیر و بدون شک همیشه ارزش زمان و تلاش خود را داریم.
محمدامین مختاریان
مطالب مشابه:
منبع: کلینیک آوان