چرا برخی از بازماندگان تروما نمیتوانند گریه کنند؟ – کلینیک روانشناسی آوان

کلینیک روانشناسی و مشاوره ایوان – گریه یکی از طبیعی ترین واکنش های انسان به درد، غم، از دست دادن و حتی رهایی از هیجان است. در بسیاری از فرهنگ ها، گریه را نشانه رهایی عاطفی، سبک شدن و حتی شفای روانی می دانند. با این حال، برای برخی از بازماندگان تروما یا آسیب های روانی شدید، گریه نه تنها آسان نیست، بلکه گاهی کاملاً غیرقابل دسترس است. این ناتوانی می تواند برای فرد گیج کننده، دردناک و حتی شرم آور باشد. به خصوص وقتی اطرافیانش از او انتظار دارند که «احساساتش را بیرون بگذارد». اما چرا چنین پدیده ای رخ می دهد؟ پاسخ به این سوال را باید در تعامل پیچیده بین مغز، بدن، روان و تجربیات آسیب زا جستجو کرد.
تروما چیست و چگونه بر سیستم عصبی تاثیر می گذارد؟
تروما تجربه ای است که بیش از ظرفیت فرد برای مقابله است و احساس امنیت، کنترل و قابل پیش بینی بودن او را مختل می کند. این تجربه می تواند شامل سوء استفاده در دوران کودکی، خشونت، جنگ، بلایای طبیعی، تصادفات، از دست دادن ناگهانی یا غفلت مزمن باشد. در مواجهه با ضربه، سیستم عصبی وارد حالت بقا می شود. حالتی که هدف اصلی آن بقا است، نه پردازش احساسی.
در این شرایط مغز به خصوص آمیگدال که مرکز تشخیص خطر است بیش فعال می شود و قسمت هایی مانند قشر جلوی مغز که وظیفه کنترل احساسات و خودآگاهی را بر عهده دارند کمتر کارایی می کنند. نتیجه این فرآیند خاموش شدن یا سرکوب برخی واکنش های احساسی از جمله گریه است. بدن یاد می گیرد که “احساس” می تواند خطرناک باشد. (مقاله پیشنهاد می شود سرکوب احساسات و راهکارهای پیشگیری بخوانید.)
گریه در پاسخ به پذیرش
گریه نیاز به نوعی رهایی و پذیرش دارد. انسان باید به خود اجازه دهد احساساتش را تجربه کند و ابراز کند. اما برای بسیاری از بازماندگان تروما، پذیرش در گذشته با خطر، مجازات، تحقیر یا ترک همراه بوده است. اگر کودکی در محیطی بزرگ شود که گریه با جملاتی مانند «ضعف نباش»، «گریه نکن»، «گریه کنی به کسی اهمیت نمیدهد» پاسخ داده شود، مغز او به تدریج گریه را با تهدید مرتبط میکند.
در نتیجه، بدن ناخودآگاه پاسخ گریه را مسدود می کند. این انسداد یک انتخاب آگاهانه نیست، بلکه یک مکانیسم دفاعی است که زمانی به زنده ماندن کمک می کرد.
انجماد و گسست عاطفی
یکی از پیامدهای رایج تروما، تجربه «انجماد عاطفی» یا گسستگی است. در این حالت ممکن است فرد احساس کند از احساسات خود جدا شده یا آنها را به صورت مبهم و دور تجربه می کند. این وضعیت می تواند به صورت بی حسی عاطفی، پوچی یا ناتوانی در گریه کردن ظاهر شود.
اختلال به بدن کمک می کند تا در شرایط غیر قابل تحمل زنده بماند. وقتی درد خیلی شدید است، سیستم عصبی ترجیح میدهد این حس را خاموش کند. اگرچه این استراتژی در کوتاه مدت مفید است، اما در دراز مدت می تواند مانع پردازش سالم احساسات و عزاداری شود.
باورهای درونی در مورد قدرت و ضعف
بسیاری از بازماندگان تروما، به ویژه مردان یا کسانی که در فرهنگ های سخت بزرگ شده اند، عمیقاً در مورد گریه کردن اعتقاد دارند. گریه ممکن است با ضعف، شکست یا بی ارزشی همراه باشد. این باورها اغلب در سطح ناخودآگاه فعال هستند و حتی اگر فردی به طور منطقی بداند که گریه کردن طبیعی است، بدن او همچنان مقاومت می کند.
در این شرایط، ناتوانی در گریه کردن به دلیل «احساس نکردن» نیست، بلکه به دلیل ترس از عواقب احساس است. احساسات می تواند مانند یک سیلی غیرقابل کنترل باشد که اگر آزاد شود، همه چیز را از دستان فرد خارج می کند. (مقاله پیشنهاد می شود چگونه شرم ناشی از احساسات را از بین ببریم؟ بخوانید.)
نقش شرم و سرزنش خود
شرم یکی از احساسات اصلی در تروما است. بازماندگان اغلب ناعادلانه خود را برای آنچه اتفاق افتاده سرزنش می کنند. این شرم می تواند به صورت سرکوب گریه ظاهر شود. زیرا گریه توجه را به درد درونی جلب می کند و ممکن است فرد احساس «لایق همدلی» نداشته باشد.
سرزنش خود همچنین می تواند این پیام درونی را تقویت کند که “من نباید غمگین باشم” یا “دیگران بدتر از من داشته اند.” این مقایسه ها راه گریه و عزاداری سالم را می بندد. (مقاله پیشنهاد می شود فراتر از سرزنش و گناه بخوانید.)
گریه نکردن به معنای بهبودی نیست
یکی از سوء تفاهمهای رایج این است که اگر کسی گریه نمیکند، پس حتماً با تروما برخورد کرده است. در حالی که واقعیت اغلب برعکس است. ناتوانی در گریه کردن می تواند نشانه ای از گیرکردن احساسات در بدن باشد. این احساسات ممکن است به صورت اضطراب مزمن، درد فیزیکی، بی خوابی، عصبانیت ناگهانی یا افسردگی ظاهر شوند.
بدن راهی برای بیان آنچه که زبان و اشک نمی توانند پیدا کند. بنابراین توجه به علائم هیجانی غیرمستقیم بسیار مهم است.
آیا امکان بازگشت توانایی گریه وجود دارد؟
بله با احساس امنیت، توانایی گریه کردن می تواند به تدریج بازگردد. درمانهای مبتنی بر تروما، مانند درمان بدنمحور، EMDR یا درمان عصبی روانپزشکی، به فرد کمک میکند تا با بدن و احساسات خود ارتباط برقرار کند.
نکته مهم این است که گریه را نباید هدف یا معیار بهبودی دانست. برخی از افراد ممکن است اشک بریزند، برخی دیگر ممکن است نه، اما هر دو می توانند در مسیر بهبودی باشند. آنچه اهمیت دارد افزایش ظرفیت فرد برای احساس بدون غرق شدن یا انکار است.
در پایان
ناتوانی برخی از بازماندگان تروما در گریه کردن نشانه ضعف یا بی احساسی نیست. این پدیده حاصل سال ها سازگاری هوشمندانه سیستم عصبی برای زنده ماندن در شرایط سخت است. گریه نکردن همان زبان بدن است که میگوییم: «هرگز احساس امنیت نمیکردم».
با درک این موضوع می توانیم با دلسوزی بیشتری به خود و دیگران نگاه کنیم. شفای تروما بیش از آنکه به اشک ریختن باشد، به بازسازی حس امنیت، ارتباط و اعتماد مربوط می شود. شاید وقتی بدن احساس می کند که دیگر در خطر نیست، اشک ها نیز راه خود را پیدا کنند. آرام، طبیعی و بدون اجبار.
پیشنهاد می شود که تست های شخصیت کلینیک روانشناسی ایوان که به صورت رایگان در اختیار شما قرار می گیرد برای شناخت و شناخت بیشتر خود از آن استفاده کنید.
مطالب مشابه:
منبع: کلینیک آوان



