«سه اندوه بزرگ»؛ بهشت و هر چه در آن است بی تو زیبا نیست
تهران – ایرنا – نشست ادبی «سه غم بزرگ» در آستانه رحلت حضرت محمد مصطفی (ص)، شهادت امام حسن مجتبی (ع) و شهادت امام رضا (ع) با حضور امام رضا (ع) برگزار شد. از جمعی از شاعران
به گزارش ایرنا، نشست ادبی «سه غم بزرگ» در آستانه رحلت حضرت محمد مصطفی (ص)، شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و شهادت امام رضا (ع) با حضور جمعی از اهالی ادب و اندیشه از کشورهای فرهنگی ایران با مدیریت علیرضا قزوه و اجرا تبار سید مسعود علوی به میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
شاعر علوی و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی در ابتدای این سوگواره ادبی اظهار داشت: دهه سوم ماه صفر که با اربعین حسینی آغاز و با شهادت امام رضا (ع) پایان می یابد. پیامبر گرامی اسلام (ص) و شهادت امام حسن مجتبی. (ع) در روز بیست و هشتم.
وی گفت: ماه صفر مکمل ماه محرم است، در دهه اول ماه محرم و در دهه آخر ماه صفر شاهد بزرگترین مصائب تاریخ اسلام هستیم.
علوی تبار افزود: زمانی که پیامبر رحمت (ص) از دنیا رفت، به تعبیر شریف خطبه ۱۹۷ نهج البلاغه، سرش بر دامان علی (علیه السلام) بود. امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ۲۳۵ می فرماید: «کسانی که مصیبت مرگ تو را گرفتند، بلاهای دیگر را فراموش کردند».
این شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی گفت: امام حسین علیه السلام پس از دفن امام حسن مجتبی (علیه السلام) در مصیبت فقدان خود فرمودند: «دزدیده، آن نیست که دزدیده شده باشد. دزدیده شده، اما دزدیده شده همان است که دزدیده شده است». مصیبت مرگ برادرش را دیده است.» و به روایت شهر آشوب در رثای امام حسن علیه السلام اشعاری سروده است.همچنین شهادت امام رضا و رحلت امام جواد در سنین بالا. نوجوانی بر بالین پدرش به دستور الهی حکایت از شدت غم این روزها دارد.
علوی تبار تصریح کرد: میزان غم و اندوه ناشی از فقدان معصوم را تنها در کلام معصوم به درستی می توان دید.
در این برنامه با بداهه محسن شعبانی شاعرانی چون علیرضا قروه، ایرج قنبری، محمدعلی یوسفی، سید مسعود علوی تبار، محمد فاطمی منش، رسول شریفی، عفیف سراج، سید طحنس مهدی، سید مهدی بنی هاشمی لنگرودی، سید حکیم بینش، نغمه منش، میترا را همراهی می کردند. ملک محمدی، آسیا مرادپور، سارا عبدالهی فر، فرزانه قربانی و صبا فیروزی حضور داشتند.
برخی از اشعار ارائه شده به شرح زیر است:
ایرج قنبری; «قبله جان عزت کائنات/ عطر حضور تو بهار حیات/ ماه زیبایی تو بهشت همه هستی/ تو نور علی و فاطمه/ جان امین سرچشمه. از نور حقیقت/چشم تو خورشید است سپیده دم در گرگ و میش/گل خورشیدی فردای ما/تو نگاه منی باغ تماشای ما/تو آموختی که پادشاهی را دوست داشته باشی/دنیا به تو می نگرد/تو داری در آیینه خدا غرق شدی/ به خدا نزدیک شدی محمد/ با تو عشق و محبت است/ در برابر آیات خداست/ با تو دنیا پر از گل است/ جان و دل پر از عطر آواز / ای ای عزیز دو عالم مصطفی / سینه تو معدن مهربانی و سخاوت است / من به دنبال ماه تو هستم / تشنه جرعه ای از نگاهت هستم.
نجما پورملکی; «مثل آهوها که از شکار غافلگیر میشوند/دلهایمان در حیاط گوهرشاد/در حالت میان زمین و آسمان/مثل پرچمهای تو در باد/به افقهای دراز و روشن باز است/ معماران در پنجره فولاد غافلگیر می شوند/فریاد نیازمندان.. فریاد حسرت/نوازندگان از اینهمه گریه تعجب می کنند/در گنبد زرد تو که مثل چشمان بابونه است/هر کس زیر بارون تعجب می کند. /از حس شیرین کبوترها چه می دانیم/مردم هنوز از حکایت فرهاد تعجب می کنند/ لحظه ای از فکر خدا رها نمی شوند/آینه صحن مادرزاد هیرانند”
میترا ملک محمدی; «کار پیچیده و شرایط سخت/ دلم به حرم متمایل شد به تو/ راه تو بود دل بیقرار/ لطف تو معجزه ای بود که شامل شد/ نه اینکه بنده ناسپاس تو باشم اما،/کمتر خسته ام از زیارت به دست آوردی/از لطفت خوشحال شدم که میبخشی/گاهی دلم تو را فراموش میکرد/مهربان بودی و عشقت مرا خوشحال میکرد/یک نگاه به تو مشکلات را حل میکرد/دلم مثل کفتار کوچک پر میشد /دور پشت بام و شرافتت .. ای کاش می شد / ای دوا برای همه راه ها لبخندت / دل دیوانه به دیدارت عاقل می شد.
عفیف سراج (هند); «محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) صاحب روح مبارک / محمد (صلی الله علیه و آله) بر عرش اعلی است / محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حمید و محمود احمد / محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ستایش حق تعالی است».
رسول شریفی; «من آن کبوتری هستم که جذب آب و دانهات میشوم/ میخواهم از آستانت دور باشد/ از بوی این حرم پر شدهام؛ همیشه بر من باد، لطف بیکران تو/ تو پناهگاه. از همه دل شکسته ها/ دوای همه دردها در خزانه توست/ عجیب نیست حال و روزم خوب نباشد/ غمگینم این روزها بهانه تو/ تو امام رئوفی چشممان به تو/ما همه سرهایمان را بر دوش تو نهادهایم، زیارتت بهشتی شده است، آری به پشتوانه تو، تو هشتمین خورشید درخشان ما هستی، این نشان توست! /آشنای غریبی نفهمیدمت/دنیا فدای دو چشم نارسیست/بهشت و هر چه در آن بی تو زیبا نیست/بهار در گوشه لبخند عاشقانه تو/هزار حادثه در کمین است هر روز من / میخواهم از آستانه تو برود.
سید طنز مهدی (هند); «صداقت مصطفی را می دانند/ وقار مجتبی را می دانند/ از رضا به مرتضی لقبی است/ ضمانت مرتضی را می دانند»
سید حکیم بینش (افغانستان)«مثل بچه آهو دلم میخواد ناز باشه/ میخواد مثل همیشه درِ اقبالت باز باشه/ دل من هرچقدر هم که دور باشه به تو نمیرسه/ فقط این مرغ مهربون پر پرواز میخواد/ چه عشقی است در آهنگ “من آمده ام ای پادشاه…” پنهان است/بخوانم امشب بخوانم/با خود گفتم چشمانم آنجاست/از زبان سعدی شیراز اقتضا می کند/اما آنچنان فصاحتی در زبان لال دیدم/که فهمیدم حرف زدن فقط معجزه می خواهد/اگر مرا در شعری کوتاه بخوانی ایجاز/دوست دارم تمام عمرم را توصیف کنم/تو همه می دانی که در سینه من پنهان است
محمدعلی یوسفی; «مردی را در این نبرد به میدان نشاندند/ دلش را نور خرد و خرد بخشیدند/ ابتدا او را در گلستان بهشت ساکن کردند/ و سپس از شیطان وسوسه کردند/ نجاتش دهند از خطر گمراهی/کشتی به او دادند وسط دشت و کویر/سرما آتش نمرود بر او نهادند/و خانه باغ و گلستان به او دادند/تا از همه زیباها متفاوت باشد. آنها / چهره ای به او دادند مانند چهره یوسف کنعان / گرچه او را از چاه حسد بیرون آوردند / به خاطر مهریه به او وعده زندان دادند / وقتی از رنج اسارت رهایی یافت به او / پادشاهی از خامه حضرت سلطان/ در برابر مردم جهان تا پادشاهش را کشت/ رحمت کردند و سلیمان را به او دادند/ او را به تاج مصری رساندند/ و سپس جامه چوپانی به او دادند. هدیه /”فیض روح القدسش چون کمک می کرد”/با دم مرده ای زنده کردند/ناگهان از طرف دوستش صدا زدند/و قلم و دفتر و قرآن به او دادند/ تا هر که نزد او می آمد طلسم کند/ احسان کردند و چهره ای خندان به او دادند/ باران از ابر هدایت چو برایش کامل بود/ از روی مهربانی به این سلسله پایان دادند.
فاطمه نانی زاد; «مدینه پر از غصه ها، حسادت های کهنه/ مدینه، این مدینه کدام دین و دین است؟!/مدینه، شهر پیغمبر، پیغمبر اکرم/ که از گرمای غربت غمگین است/ همان شهری که دلتنگ حسن است. گریه نکرد/حسن هم وارث غم آن دین عزیز است/ اوست که روزی «هل اتی» بر او نازل شد/ اوست که چشمش شرح آیات «والتین» است/ همان مردی که آرامشش کربلای دیگری بود/همان مردی که عقلش همیشه تحسین برانگیز است/کنار سفره اش خورشید و ماه و مشتری زیاد/در گوشه ای نشستم دیدم کرم هم از بینوایان است/ اندکی صبور باش فلان لحظه/زمین از آن چه گذشت همیشه فرود آمد/همه ابرها شد و دعا کردند:/اگر تیری به تابوتش خورد از سر کین است.
عمادالدین ربانی; «ای یار که غربت را به تو نشان می دهد / با آینه صبح که حرف می زنی / هر حسن یوسفی از جانت رفته است سینه ات پر است / بوی شمیم بزرگوارت را می دهد / نزدیک کریم سفره. دل گشوده شد / ما به تو دلبسته ایم که مورد عنایت توست / نه شمشیری دلیل قیام شد / وقت عمل به ریشه هر فتنه ای اعتصاب / صلح خوب مدارا نبود . با دشمنان/استاد من معلم علوم سیاسی/خشت به خشت بخشیدی بقیع/حالا حرم به خاطر تو نیست مشعل دارد/امروز نور بقیع قیر است. شمع/ فردا نور شب نشینان قیامت است»
فرزانه قربانی; «گرچه غم در دلم پیداست/خوشحالم که در حرم غمگین/از کبوترانت شنیدم/آسمان در بارگاه تو/سینه پر از راز مرا بگشا و ببین/غصه ها در مخزن اسرار / خوشا به حال گمشده ای که عاقبت پیدا می شود / در هیاهوی این زائر / تو هشتمین تختی و صدها فرشته بی قرار / در حرم با خیمه گلدار پیدا می شوی / بندگانت مردند از میدان و من می دانم چند/ در میان این رفتگرها پیشوای خواهد بود، ممکن است/ هر چند شعر تو دست خالی بیاید/ کاغذ و قلم در جیبش پیدا شود.
آسیا مرادپور; «این هفته یادآور غم من است/ در عزای محمد و رضا و حسن است/ غم صفر، چه محتمل، چه یقینی/ در رفتن چنین گل هایی از چمن هاست»
سارا عبدالهی فر; «دلم لبریز رضای نازنین/امروز آمدم کویت رضا/آرزوی حرم به سرم زد/به گوشه در زدم نگاهت می کنم/عشقت را در دلم می گذارم/ نام تو را عطر دعا می کنم/کفتر ایوان طلا هلاک می شوم/ اطراف حرم هلاک می شوم ولایت»
صبا فیروزی; «دیگر مدینه غمگین است پروردگارا/ بقیه از عشق دیوانه است پروردگارا/ حسن (علیه السلام) یگانه پیشوای عالم!/ دل شیعیان ما خون است پروردگارا».
منبع : خبرگزاری ایرنا