کتاب و ادبیات

خوشا که تو را همصدای خودم باشم

تهران – ایرنا – اشعار استاد محمدعلی بهمنی اشعار طنین نیمایی و توامان با طبع عطار نیشابوری بود.

آنچه را که از خاطره محمدعلی بهمنی دیدم و در دوران دانشجویی، آغاز آشنایی و افتخار سنگین همکاری در رابطه با قطعه «حق» را یادداشت خواهم کرد. استاد بهمنی را با افتخار از ابتدای زندگی‌ام و در دوران نوجوانی تا سال 1400 می‌شناختم و دنبال می‌کردم، اما چون علی‌رغم خلق اثر «روت‌گر» تمام فکرم به ساخت یک مستند کوتاه و شرکت در جشنواره‌های بین‌المللی بود. من حتی اگر بخواهم نمی توانستم قطعه جدیدی تولید کنم. همکاری زیادی داشتم و یکی از انگیزه ها و افتخاراتم بود.

در مورد قطعه «حق حق» شرح وقایع می دهم: این قطعه برای اولین بار توسط اینجانب در فضای مجازی مانند اینستاگرام منتشر شد. استاد بهمنی این قطعه را در صفحه خود منتشر کرد و در بخش پیام خصوصی، در اول مرداد 1400 به من لطف کرد. من هم که مدتها می خواستم با این مرد غزل معاصر ایران همکاری کنم، قطعه حق حق را شروع کردم. با اجازه ایشان و پس از تصحیح چند سطر توسط استاد بهمنی و از آنجایی که در آن زمان رئیس شورای شعر گروه موسیقی بود، از ایشان تقاضای ملاقات کردم و استاد بهمنی پذیرفت. پنجم دی ماه 1400 با تمام ذوق و شوق به درب خانه استاد رفتم.

قطعه «حق حق» که با نظر استاد بهمنی به نام «درمان خاک» تغییر یافت تایید شد. استاد بهمنی این شعر را بر مزار پدرش سروده بود و برخی از سطرهای شعری را که توضیح می‌داد، پیکربندی جدیدی توسط استاد پیدا شد و پس از اتمام این کار، طی تماس‌ها و ملاقات‌های زیادی، استاد بهمنی از من خواست که آلبومی از آن بسازم. سوالی داشتم که آیا آثارش را چاپ کنم یا نه، استاد گفت: خوانش شما مانند تفکر من از شعرهایم بوده است و حتی زمانی که دکتر اله یاری رئیس گروه موسیقی بودند، استاد شخصا به او گفتند که رامین روح شعرهای من بود

خوشحالم که شما همراهم هستید

در همین راستا جدا از اجرای آلبوم «هشت گزیده»، کتابی با امضای ایشان از آقای بهمنی هدیه گرفتم و از آقای بهمنی پرسیدم که آیا اجازه دارم بقیه اشعار نوشته شده در این کتاب را اجرا کنم. . استاد گفت تمام شعرهای من متعلق به توست و تو کسی هستی که اجازه ساختن موسیقی شعرهای من را داری!

استاد بهمنی همیشه از من مراقبت می کرد و از زمانی که چشمان خود را عمل کرد تا اوایل خرداد 1403 نسبتاً بی حال بود، اگرچه پس از سکته مغزی در خرداد 1403، پس از مرخص شدن از بیمارستان، حال خوبی داشت. شرایط دوباره یافت

اشعار استاد بهمنی، اشعار طنین نیمایی به اعتقاد من شبیه به ذات عطار نیشابوری بود و استاد عطار و آقای نیما یوشیج را پیشوای درونی خود می دانست.

روزهای قبل از بهشتی شدن، شعری جداگانه برای من خواندند:

«من و تو روی یک حنجره هستیم

خوشحالم، خوشحالم که شما همراه من هستید”

و در زیر یادداشت کردند که مهربان هستند! خیلی دوستت دارم

استاد بهمنی برای من فقط یک استاد نبود، یک عالم، یک اسطوره، یک شخصیت و دانش بود و همیشه با ایشان موافق بودم که اگر نکته ای را مطرح کنید، جوهره دارد و بسیار ارزشمند است و خط بعدی در شعرهای شما را نمی توان حدس زد و بیننده همیشه با نگرش و تفکری نو می آید.

استاد بهمنی من با شما زندگی کردم از شما یاد گرفتم دلم برای شما تنگ خواهد شد.

شرح موارد فوق گوشه ای از اقیانوس بیکران ذوق استاد را بیان نکرده است، هر چند استاد بهمنی تاریخ ایران را بر روی زمین حک کرده است.

منبع : خبرگزاری ایرنا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا