نقد «دموکراسی تودهای» و دیوانسالاری با زبان طنز
تهران- ایرنا- رمان “جواب منفی است” داستانی دلپذیر و دلپذیر است که خواننده را با خود و تا آخر نگه می دارد. در این کار موارد بسیاری وجود دارد که از آن به عنوان بوروکراسی و مشکلات آن یاد می شود.
رمان “پاسخ منفی است” آخرین اثر فردریک بکمن با ترجمه امیر بهروز قسممی کرمنی با انتشار بامبو این منتشر شده است و اکنون در دسترس علاقه مندان است. “جواب منفی است” ، که در چهار فصل نوشته شده است و داستان مردی به نام لوکاس است.
به نظر می رسد مرد این داستان ، هرچند عجیب و غریب باشد ، هیچ شخصیتی پیچیده ای ندارد و وقتی در اوایل فصل دوم کتاب شخصیت خود معرفی می شود ، او فقط خوشحال است. حتی کار سختی نکرده است. این چیزی را که بیشتر مردم ناراحت است حذف کرده است: دیگران. هرچه می خواهند “نه” است. “خواننده می گوید زندگی شاد چقدر راحت است.
حتماً از خود پرسیده اید که چرا داستان داستان در فصل دوم آغاز می شود. چون بکمن در ابتدای رمان برای ما یک تعجب بزرگ وجود دارد ، و کل فصل کتاب دارای یک خط است: “این ماهی است که زندگی لوکاس را از بین می برد. ما آن را می گیریم.” اکنون با خواندن فصل اول کتاب و انسانی که مهمترین ویژگی آن “خوشبختی” و تنها مشکل “یک ماهی” است ، خواننده اطمینان می دهد که راحت ترین کار جهان زندگی است. بنابراین بهتر است به خواننده عزیز “Easy First/ مشکلات سقوط” یادآوری کنیم که در فصل های بعدی کتاب به عنوان بکمن: “ما آن را می گیریم.”
در عین حال ، بکمن مخاطب را ترک نمی کند تا رمان را رها کند و او را با لوکاس ، شخصیت اول داستان همراهی کند. و سپس ، او لوکاس را در موقعیتی به اشیاء خود و اطرافیان خود قرار می دهد ، جایی که خواننده نسبتاً کاملاً با قهرمان داستان آشنا است (اگر به او چنین عنوانی داده شود).
مرد این داستان ، گرچه عجیب به نظر می رسد ، به نظر می رسد هیچ شخصیتی پیشرفته ای ندارد
لوکاس یک مرد سی ساله است که یخچال او در چیزی یافت نمی شود که خودش آن را دوست ندارد و غذای مورد علاقه اش “پد تایلندی”[۱] است ؛ او هیچ وابستگی یا رابطه ای ندارد ، در هیچ گروه یا فعالیت شرکت نکرده است ، یک عضو هیچ چیزی نبوده و نمی خواهد با کسی تماس بگیرد. حتی از طریق ایمیل او “ترجیح می دهد تا زمانی که در گروه چت شما قرار بگیرد ، به او کامیون اصابت کند.”
حال اگر خواننده کنجکاو به دنبال دانستن رابطه لوکاس با “عشق و عشق” باشد ، “جواب منفی است”. نمازخانه همچنین این را توضیح می دهد: “لوکاس با نگاهی به این زوج های متاهل از پنجره خود روز یکشنبه ، متوجه شده است که آنها اغلب شامل میمون و پرنده ای هستند که تصمیم به پیاده روی خوب با هم دارند. اما میمون نمی تواند پرواز کند ، بنابراین پرنده پس از مدتی ، میمون از پرنده خارج می شود زیرا بسیار آهسته راه می رود. ببخشید ، من می خواستم با هم کاری انجام دهم! “
با این حال ، لوکاس به هیچ وجه از مردم متنفر نیست. در عوض ، او واقعاً از بودن در جایی که نیستند لذت می برد. و باید اضافه کرد که او همچنین در کار تیمی بسیار خوب است. “البته ، اگر گروه آن کمتر از دو نفر باشد.”
“China Lonely China” لوکاس یک روز را ترک می کند که یک بازی ویدیویی جدید شروع می شود ، زنگ او زنگ می خورد و در پشت تخته ای ایستاده است که “احساس می کند که بدن تک رنگ دارد.” و آنها می خواهند بدانند که آیا لوکاس “ماهی” دارد؟
لازم به ذکر است که ماهی ها در سراسر “پاسخ منفی” است ، همانطور که سینماها می گویند مک گافین[۲] داستان است.
بکمن در اینجا با معرفی “هیئت سه گانه” به عنوان “هیدرا بوروکراتیک [۳]این نقش تا پایان داستان نقش دارد ، تلاش بسیار موفقی برای انتقاد از بوروکراسی دارد. البته آگاهی نویسنده علاوه بر پرداختن به بوروکراسی ، از انتقاد اجتماعی غافل نمی شود.
اکنون هیئت مدیره ساختمان لوکاس به دنبال کسی است که یک ماهی قدیمی را بازیافت کرده است “روی زمین ، خارج از اتاق! تقریباً در پیاده رو.” آنها در خانه او یک جنایتکار را دنبال می کنند! و هنگامی که لوکاس نظر خود را ابراز کرد: “آیا کسی که ماهی جدیدی دارد مشکوک نیست؟ اگر کسی ماهی را دور ریخت ، احتمالاً یک مورد جدید را خریداری کرده است” ، اولین هیئت مدیره به این نتیجه می رسد: “درست با آن” ، پس پس آنها ادامه خواهند داد ، “هرکسی که ماهی جدیدی داشته باشد ، این است!” بنابراین آنها می گویند ، “بنابراین ؛ هرکسی که ماهی دارد سوء ظن! ” و در حالی که هیئت مدیره برای یافتن مقصر اصلی ماهی سرگرم شده بود ، افراد دیگر این فرصت را داشتند که از شر ناخواسته خود خلاص شوند. “اکنون با دو ماهیگیر ، یک فرش و به زودی یک تلویزیون شکسته ، چهار شمعدان برقی ، یک اسکیت یخ و چیزی شبیه به کلاه خز سیاه. اینگونه است که” توده “” توده “می شود.
فردریک بکمن ، نویسنده کتاب “جواب منفی است”
بکمن برای دفتر بوروکراسی وجود ندارد و همچنان با مسئله “توده ها” با شهرداری مقابله می کند. یک مرد کوچک از شهرداری که با یک شواهد و مدارک ، زنگ در صبح زنگ زد و شاید مهمترین آن این باشد: “سیستم شهرداری مانند این کار نمی کند. ما فقط مواردی را در نظر می گیریم که معقول هستند. اگر وجود داشته باشد انبوه زباله ، هیچ قانونی برای تصمیم گیری در مورد آن وجود ندارد.
وقتی لوکاس از سر ناامید می پرسد ، “خوب ، اگر این یک توده نیست ، چگونه آن را طبقه بندی می کنید؟” این مرد کوچک از شهرداری می گوید: “بر اساس ارزیابی شهرداری ، این یک تپه منطقی تر است.” و او از سؤال لوکاس خلاص می شود: “کوه بودن منطقی نیست ، زیرا داشتن کوه در شهر منطقی نیست که شهر بی خبر باشد. و اگر کوه نیست و این توده نیست ، سپس باید یک تپه باشد.
موارد بسیاری در “پاسخ” وجود دارد که به بوروکراسی و مشکلات آن با طنز اشاره دارد. واضح است که تمام آن طنزهای مهم را می توان در این پست کوتاه هزینه کرد. اما بعد از خواندن کتاب ، احتمالاً خوانندگان کتاب قدیمی تر NASIN عزیز[۴] آنها در داستانهای او قرار می گیرند که غالباً از جامعه معاصر وی به زبان بوروکراسی و در عین حال انتقاد می کنند و از اینکه چگونه ناکارآمدی و اشکالات بوروکراسی میانه قرن در کشور خاورمیانه امروز هنوز در یک قابل مشاهده است ، تعجب خواهند کرد. کشور توسعه یافته مانند سوئد!
مرد اجتماعی این داستان در آپارتمان خود دو همسایه دارد. “زن پیراهن سبز” و “زن بنفش” ، که نقش اصلی داستان تا آخر است و اولین برخورد لوکاس با هر دو در یک روز. زن پیراهن سبز را می بیند وقتی که درب آپارتمان خود را باز می کند تا پد سفارش خود را برداشته و چیزی را از جلو بلند می کند. و درست همانطور که لوکاس با این تجربه ناخوشایند (پد تای بدون بادام زمینی) سر و کار دارد ، او با زنگ “زن بنفش” خود با آپارتمان خود روبرو می شود و می گوید: “سلام! آیا رمز عبور را تغییر دادید؟” و لوکاس تازه متوجه می شود که همسایه خود از WI خود استفاده می کند -بدون اجازه ، و او نمی تواند او را به دلیل آنچه “سرقت” می داند ، او را بسازد ، زیرا او معتقد است “زن بنفش”: “نه. من فقط از آنچه نشت می کند استفاده می کنم.
“شما از اینترنت Wi -Fi در آپارتمان استفاده می کنید ، اما بسیاری از آن به آپارتمان من نشت می کند و من از آن استفاده می کنم.” و برای به دست آوردن یک رمز عبور WiFi و پایان دادن به بحث پیشنهادی که لوکاس نمی تواند رد کند: “نگاه کنید ، شما یک مرد شلوغ هستید ، من یک مرد شلوغ هستم. یا ما اینجا خواهیم بود و تا پایان روز آن را بحث می کنیم ، یا شما یک رمز عبور خواهید بود و من از زندگی شما ناپدید می شوم.
یکی از جالب ترین قسمت های داستان زمانی است که شخصیت لوکاس تکامل می یابد
یکی از جالب ترین قسمت های داستان زمانی است که شخصیت لوکاس تکامل می یابد. یک روز صبح که او از زمین به پایین نگاه می کند ، وقتی او اسباب بازی های گربه را می بیند ، در حالی که هیچ گربه ای در آنجا نیست ، او در روز اول آشنایی آنها “زن بنفش” را به یاد می آورد. خطاب به “زن بنفش” ، که گفت “صبح صبح” اندکی قبل ، او زمزمه می کند: “متاسفم.” و او به یاد می آورد که او در همان جلسه شنیده بود که تحقیقات ثابت کرد که افراد مبتلا به گربه ها طولانی تر هستند و البته لوکاس نیز به این موضوع شک داشتند.
“گربه من تقریباً نابینا بود” ، می گوید: “زن بنفش” با اشک بر روی گونه هایش در پاسخ به همدردی لوکاس آرام. من شب از خواب بیدار شدم زیرا به طور تصادفی چیزی را روی زمین انداخت. “من همین صداها را از دست می دهم.” و دقیقاً وقتی لوکاس واقعاً نمی داند چگونه به این کلمات پاسخ دهد ، ناگهان صدا می گوید: “صبح”. و لوکاس ، که از لبخندی خفیف روی لب هایش وحشت دارد ، می گوید: “صبح”.
لحظه تحول فرا می رسد. هنگامی که “زن پیراهن سبز” ، صدای بازی ویدیویی لوکاس ، که به هر حال بچه ها همان بازی را انجام می دهند ، از پشت دیوار شنیدند که فکر می کند باید یک بازی سرگرم کننده باشد ، او با مهربانی می پرسد: “چگونه این ویدئو چگونه است بازی می رود؟ ” لوکاس قبل از اینکه بتواند خودش را متوقف کند ، می گوید: “بله ، بسیار سرگرم کننده است.” شما باید آن را امتحان کنید. “نمی توان باور کرد که چنین چیزی از دهان او خارج است ، او فکر می کند که ممکن است یکی از آنها باشد.
سبک نوشتن فردریک بکمن ساده و ساده است ، اما در عین حال بسیار مؤثر است. وی با استخدام طنز ، به نکات قابل توجهی اشاره می کند که خواننده از هر جای دنیا و با هر فرهنگی می تواند مسائل مطرح شده را به طور کامل احساس کند یا حتی شخصیت های داستان را ببیند.
رمان “جواب منفی است” داستانی دلپذیر و دلپذیر است که خواننده را با خود و تا آخر نگه می دارد
در قسمت پایانی کتاب ، “سه گانه” یا هیئت مدیره تصمیم می گیرند چیزی را در فضای خالی بسازند. ایده های مختلفی مورد بحث قرار می گیرد که سرانجام سرهای اول و دوم کاشت درخت را به عنوان یک انتخاب بهتر می دانند ، اما پس از هیجان سر سوم ، آنها نسبت به کاشت درخت در تصمیم خود شک دارند ، که در همان لحظه بزرگ می شود اشتباه کنید و تصمیم می گیرد تصمیم بگیرد. همه ساکنان ساختمان از رای گیری دعوت می کنند.
در این بخش از رمان ، بکمن از “دموکراسی گسترده” انتقاد می کند و از نظر وی ، برای هر کار کوچک از نظر همه ، یک تلاش بیهوده است که باعث می شود افراد عادی پنج دقیقه را به دیکتاتورهای قدرتمند تبدیل کنند. به قول خودش ، شما فقط باید جمله جادویی را بگویید ، “ما دوست داریم پیشنهادات شما را بشنویم!” و بدبین معتقد است که اگر مردم در مورد هر مسئله ای فکر و اظهار نظر کنند ، “این همان چیزی است که جنگ ها را آغاز می کند.”
در هر صورت ، مراجعه به آرای عمومی ساختمان داستان ما زودتر از آنچه فکر می کنید آغاز می شود. یکی از شرکت کنندگان نشان می دهد که همسایه دیگر خواستار ممنوعیت حضور کودکان (ترجیحاً نه تنها از طرف Goblist بلکه از کل سیاره) است. بغومو تا زمانی که یکی از همسایگان اعلام کند ، او را می خواهد و همسایه دیگری به حکم پاسخ می دهد که ممکن است در هر شهر و کشور دیگر گفته شود. “پارک پر از معتادان به مواد مخدر خواهد بود”.
رمان “جواب منفی است” داستانی دلپذیر و دلپذیر است که خواننده را با خود و تا آخر نگه می دارد. از همان کتابهایی که دوست نداریم. به نظر می رسد حتی اگر کسی از خواندن کتاب خوشحال نباشد ، که “خوشحال” یکی از اصلی ترین موضوعات رمان است ، احتمالاً در تفسیر کتاب “بدون بی نهایت” خواهد بود.
[۱]بشر رشته فرنگی سرخ شده یک غذای تایلندی است.
[۲]بشر گفته می شود سرنخ یا ابزار برای پیشبرد داستان بدون اهمیت ذاتی کمک می کند.
[۳]بشر یک هیولا وحشتناک از چند سر در اسطوره های یونانی
[۴]بشر نویسنده ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز ترکی
* منتقد و نویسنده کتاب
منبع : خبرگزاری ایرنا