خطابهای در بزرگداشت یوسا؛ شوالیه خیالپردازِ درستکار
تهران- ایرنا- فرزند نویسنده برجسته پرو ، جوزیا ، در متنی که در هنگام دفن خود بدون تشریفات خود خواند ، او را با سه ویژگی فانتزی ، صداقت و شوالیه ستود.
طبق گفته ایرنا روز دوشنبه ، بیش از ۵ روز مرگ ماریو باگاس جوسا نویسنده برجسته پرو در حال گذر است. دیروز الوارو پسر ارشد وی متنی را که در هنگام دفن خود در روزنامه اسپانیایی خوانده بود ، که در رسانه ها منعکس شده بود ، داد. جوسا در ۷ آوریل درگذشت و مطابق درخواست وی بدون مراسم ویژه و فقط با خانواده و بستگان ، مراسم تشییع جنازه وی در روز دوشنبه برگزار شد.
ما متن سخنرانی آلوارو را می خوانیم ، که نگاهی متفاوت به این نویسنده است:
“وقتی به روح ایمان نیاوردید ، راهی برای بیان جاودانگی خود دشوار بود. اما ما تنها موضوع نیستیم.
بهترین توجیه غیر مذهبی برای جاودانگی در اظهارات ویکتور هوگو ماسه ژرژ پیدا کردم پس از گریه ، هوگو برای آن مرحوم توضیح داد که با مرگ ، یکی از چهره های سازندگان ناپدید شد. چهره فیزیکی ، اما مکان دیگری به آن می بخشد. شکل انسانی ماسک است که چهره واقعی را پوشانده است ، “فکر”. بنابراین ، این ایده است که باقی مانده است. ایده بارگاس یوسا.
خیالی ، صالح و شوالیه
بر خلاف روح که از بدن جدا شده است ، فکر شما در هر شخصی متولد می شود که زندگی شما را به یاد می آورد ، می خواند یا مرور می کند. هربار که یک خواننده به دنیای رمان های شما – در مدرسه نظامی ، در محله مانگاچاریا ، در سانتا ماریا د نیوا ، در لیما در دهه پنجاه ، برزیلی ، کنگو بلژیکی در لپولد دوم ، پوتومایو یا سینکوک می رود. او می شود
هر وقت شخصی ، در جایی ، به تعهد شما به وقت خود و دفاع از آزادی های فردی اشاره می کند ، فکر بارگاس یوسا را صدا می کند. درست همانطور که دوستان خاطرات کوچک و داستانهای بزرگ را به یاد می آورند ، یا مادرم میهنیسم ، یا برادر و خواهرم گونزالو و مورگانا یا شش نوه شما ، وقتی اشک را به یاد می آورید.
امروز می خواستم بر سه ویژگی شخصیت شما تأکید کنم: فانتزی ، صداقت و شوالیه ها. رابین تمایل به زندگی در تخیل و نادیده گرفتن واقعیت دارد. شما اغلب این کار را می کردید و از دنیای خود و اطراف خود غافل می شدید. آیا می دانید وقتی رویاهای شما را کشف کردم؟ در سن هشت سالگی ، هنگامی که ما در Aonida Redto در لیما زندگی می کردیم. یک شب متوجه شدیم که سارقان خانه دارند. من این را دیدم که با یک دمپایی از مهاجمان که مطمئناً مسلح بودند استقبال می کنید.
در وسط جاده ، لحظه ای متوقف شد و احتمال پیروزی بر دشمن را اندازه گیری کردید. و ناگهان ، تخیل غرق شد: شما به دمپایی خود گیر کرده اید و آماده می شوید. وقتی به مقصد رسیدید ، آنها رفته بودند. من نمی دانم زیرا آنها آنچه را که می خواستند پیدا کرده بودند یا به این دلیل که با دیدن یک رقیب با چنین سلاح مسخره اشتباه گرفته شده بودند. در طول زندگی آشفته ، من چند بار به یاد آوردم که برای من به دنیا آمد ، پدری که خیالات خالص را رها کرد.
پس از صفت فانتزی ، یکپارچه شده است: کسی که حقیقت را بدون توجه به پیامدهای خود می گوید. من سیزده سال داشتم و شما و مادرم تصمیم گرفتید مرا به یک مدرسه شبانه روزی در انگلیس بفرستید تا از زندگی یک خانواده به دور از خانواده و پیدا کردن افق گسترده ای یاد بگیرید. من انگلیسی را نمی دانستم ، و هفته ها این ایده که نمی توانم با کسی در تماس باشم و ممکن است قدرت گفتاری خود را از دست بدهم ، ترس من را سایه زده بود. این وحشت که قدرتم را از دست می دادم همیشه با من بود. در روز اول ، شما دست من را گرفتید ، و من تمام شجاعت خود را از ترس و لرز جمع کردم و از او پرسیدم: “بابا ، فکر می کنید اگر مدت طولانی صحبت نکند ، ممکن است برای همیشه بی صدا باشد؟”
پاسخ شما قلب من را منجمد کرد ، “بله ، کاملاً ممکن است ، آلوارین.” هر پدر دیگری سعی کرد ترس فرزند خود را از بین ببرد. اما چیز دیگری حتی به ذهن شما خطور نکرد و شما فقط با صداقت بسیار پاسخ دادید. اینگونه است که تصویر پدر راستگو در ذهن من متولد شد. من این خاطرات را چندین بار به یاد آوردم که دیدم چگونه با گفتن حقایق ادبی ، سیاسی یا شخصی ناخوشایند ، اطرافیان خود را مختل کردید.
بعد از صداقت ، شما یک شوالیه هستید. در طی یک کمپین کم کلید پس از سقوط یک رژیم اقتدارگرا که هر دو با آن جنگیدیم ، اختلاف نظر وجود داشت. شخص محبوب و قهرمان زمانی که من و برخی از استقلال ها آشکارا از او حمایت می کردیم دائماً مرا ناامید می کرد. با شما تماس گرفتم و گفتم می خواهم رابطه خود را با او قطع کنم. شما ناراحت شدید و گفتید: “شما به علت دموکراسی ضربه می زنید.”
با این حال ، من تصمیم گرفتم که کنار بگذارم ، و واقعاً کمی بحث برانگیز بود. شما ، شما علناً از من دور شدید. این توسط من زحمت کشید. چند ماه با ما فاصله داشتیم. سالها بعد ، هنگامی که داستان فراموش شد و رئیس جمهور پیشین در پشت میله های زندان بود ، من از تعجب از من در ستون روزنامه ال پائیزیان که شما را ببخشید ، تعجب کردم. من تحت تأثیر مغز استخوان قرار گرفتم. اینگونه است که تصویر پدر شوالیه در ذهن من متولد شد.
اینگونه است که من در سراسر جهان از ایالات متحده تا ایران ، از اسپانیا تا هند ، از لبنان تا پرو ، همه با خالق واژگان و یک رهبر مدنی می بینم.
ما یک قطعه از خود را از دست دادیم
در اینجا ، به تنهایی ، ما با یک کارگر سخت کوش که با یک سرباز یا یک ورزشکار حرفه ای کار می کرد خداحافظی می کنیم. با مردی که حتی بیشتر از دیکتاتورها از زیتون متنفر بود. نامزد در اوج یک کمپین انتخابات دیوانه وار در توالت زندانی شد تا از گونگورا بخواند. با گوشتخوار و شیرینی با فیلمساز همیشه -هیر. با راهنمایی ، ما به مدت دو ساعت به عنوان یک کودک در کنار او نشستیم (برای دیدن اینکه آیا عادت به طعم و مزه – که بود!) ؛ با ماجراجوی کودک ؛ با کسی که “گل” را فریاد زد ، دو روز قبل از مرگ من ، وقتی “قایق مست” رامبو را در گوش او خواندم [فرانسه] او گفت ، “من وزن او را به یاد می آورم ، نه کلمات.”
مکالمه من با شما از حدود پنج سال پیش ، هنگامی که دوازده یا سیزده ساله بودم ، آغاز شد. چند روز پیش ، هنگامی که من در امپراتوری باستان هخامنشی سفر کردم ، یک تماس باعث شد من نیمی از جهان را بروم و به لیما برسم. من این سفر را انجام دادم تا این گفتگو را برای همیشه به پایان برسانم.
شما با خنده من را پذیرفتید که گفتید ، “اشتباه می کنید ، این مکالمه ادامه خواهد یافت ، اما به روش دیگری (بنابراین بگذارید به شما بگویم ، زیرا این مکالمه ادامه دارد ، مانند همه درام ، درام شما کمی از جنبه های سینه برخوردار است: در حالی که می میرید ، می میردید و آخرین عزاداری من.
پرو و آمریکای لاتین یکی از بهترین شهروندان خود را از دست دادند. ادبیات ، این وطن بی خانمان ، یکی از بزرگترین سازندگان خود را از دست داد. میهن پرسی مادر ما ، آن فرشته ، و من ، و همچنین فرزندانمان ، یک قطعه از خودمان را از دست دادیم (و من بهترین دوست من هستم). اما همانطور که پیر اوگوست رنویر به هنری ماتیس گفت وقتی دید که او را با روماتیسم وحشتناکی که متحمل شده بود نقاشی می کند: “درد زیبا خواهد بود.”
خداحافظ ، بارگاس عزیز. “
ماریو بارگاس جوزیا ، نویسنده پرو ، که در سن هشت سالگی درگذشت ، یکی از نویسندگان مشهور به سبک رئالیسم جادویی بود که در مار مارس (۱ آوریل) متولد شد و واقعاً زندگی از تجربیات و تجربیات متفاوت و حتی منحصر به فرد را نفس کشید. او همچنین یک نویسنده مشهور در ایران است ، آثار مختلف او به افراد فارسی ترجمه شده است ، و مخاطبان فارسی و علاقه مندان به ادبیات ، داستان پردازی و رمان ها او را به خوبی می شناسند.
منبع : خبرگزاری ایرنا