درک افسردگی و مدیریت موثر آن
نکات کلیدی این مقاله:
- افسردگی یک وضعیت چندوجهی است که همه جنبه های زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد و نیاز به درمان فردی دارد.
- علل افسردگی می تواند بیولوژیکی، روانی و اجتماعی باشد. علت افسردگی تنها به دلیل عدم تعادل شیمیایی نیست.
- داروها می توانند علائم را مدیریت کنند اما راه حلی مستقل برای درمان افسردگی نیستند.
- روان درمانی در توسعه راهبردهای مقابله ای و درک محرک های فردی برای افسردگی بسیار مهم است.
کلینیک روانشناسی و مشاوره ایوان اصطلاح “افسردگی” به طور قابل توجهی در طول زمان تکامل یافته است و منعکس کننده روش های در حال تغییری است که در آن جامعه این وضعیت پیچیده را درک و توصیف می کند. از مفهوم باستانی “صفرای سیاه” در طب بقراط تا “درد وجودی” و “طحال عشق”، افسردگی از دیرباز موضوع مورد توجه نه تنها پزشکان و روانشناسان، بلکه برای روشنفکران و شخصیت های مذهبی بوده است.
در دوران مدرن، افسردگی اغلب به عنوان “اختلال قرن” شناخته می شود، اصطلاحی که ماهیت گسترده و متنوع این “بیماری مبهم” را منعکس می کند. این مقاله به بررسی چهره های متعدد افسردگی می پردازد و تاکید می کند که افسردگی یک اختلال خلقی نیست، بلکه یک وضعیت چند وجهی است که نیازمند یک رویکرد جامع برای درمان است.
ماهیت چندوجهی افسردگی
افسردگی دقیقاً همان بیماری نیست. این می تواند از خفیف تا شدید متغیر باشد و می تواند یک مرحله موقت یا یک وضعیت طولانی مدت باشد که در سبک زندگی فرد ادغام شده است. درک افسردگی مستلزم شناخت این است که تجربه هر فرد متفاوت است و بنابراین نیازهای درمانی او متفاوت خواهد بود.
تکامل اصطلاح “افسردگی” پیچیدگی آن را برجسته می کند. از لحاظ تاریخی، افسردگی با حالات و شرایط هیجانی مختلفی همراه بوده است و روانپزشکی مدرن اکنون علل افسردگی را در سه حوزه اصلی بیولوژیکی، روانی و اجتماعی دسته بندی می کند. عوامل بیولوژیکی شامل نوروشیمی، استعدادهای ژنتیکی و اثرات برخی بیماری ها یا داروها است. عوامل روانشناختی شامل تاریخچه شخصی، قرار گرفتن در معرض تروما و مکانیسم های مقابله است. عوامل اجتماعی شامل روابطی است که افراد حفظ می کنند، فرهنگی که در آن رشد می کنند و پویایی خانواده ای که تجربه می کنند.
این مدل زیستی-روانی-اجتماعی نشان می دهد که افسردگی صرفاً یک عدم تعادل شیمیایی در مغز نیست. تصور غلطی که از زمان ظهور داروهای ضد افسردگی مانند پروزاک در اواخر دهه ۱۹۸۰ توسط صنعت داروسازی تداوم یافته است. اگرچه این داروها میتوانند در مدیریت علائم خاص مفید باشند، اما به دلایل زمینهای افسردگی، مانند مهارتهای مقابلهای ضعیف، فقدان شبکه حمایتی، یا ترومای حلنشده، نمیپردازند. (مقاله پیشنهاد می شود افسردگی یک بیماری نیست بخوانید.)
محدودیت های داروهای ضد افسردگی
در حالی که داروهای ضد افسردگی می توانند به کاهش برخی از علائم افسردگی کمک کنند، اما درمان نیستند. استفاده جامعه از اصطلاح «افسردگی» منجر به استفاده مکرر و متأسفانه نادرست آن در توصیف طیف وسیعی از شرایط شده است.
این ساده سازی بیش از حد اغلب منجر به اتکای بیش از حد به داروها می شود که در آموزش مهارت های ضروری زندگی مانند حل مسئله، ایجاد روابط سالم یا مدیریت استرس ناکام هستند. اتکای بیش از حد به دارو بدون پرداختن به این مسائل گستردهتر اغلب منجر به درمان ضعیف میشود که میتواند در درازمدت شرایط را تشدید کند.
علاوه بر این، این روایت که افسردگی صرفاً به دلیل عدم تعادل شیمیایی است، تا حد زیادی توسط تحقیقات اخیر بی اعتبار شده است. این دیدگاه ساده انگارانه که یک قرص می تواند افسردگی را «رفع» کند، پیچیدگی بیماری را نادیده می گیرد و می تواند منجر به ناامیدی و عود شود. بنابراین، درمان موثر باید جامع باشد و شامل درمان برای ایجاد مهارت های زندگی و پرورش درک عمیق تر از خود و عوامل خطر باشد. (مقاله پیشنهاد می شود ۷ عادتی که می تواند خطر افسردگی را به نصف کاهش دهد بخوانید.)
نقش درمان در مدیریت افسردگی
روان درمانی نقش مهمی در کمک به افراد برای مقابله با ادراکات و روابطی دارد که منجر به افسردگی می شود. یک درمانگر ماهر می تواند به شناسایی آسیب پذیری ها، رفتارها و زمینه های منحصر به فردی که باعث تشدید و حفظ افسردگی در هر فرد می شود کمک کند. این رویکرد به افراد اجازه می دهد تا راهبردهای مقابله ای را توسعه دهند که متناسب با نیازها و شرایط خاص آنها باشد.
هدف درمان “درمان” افسردگی نیست، بلکه تغییر درک فرد از خود و رابطه اش با واقعیت است. همچنین افراد را به ابزارهای مدیریت خلق و خوی مورد نیاز خود به طور مداوم مجهز می کند. این شامل یادگیری شناخت الگوهای افسردگی، توسعه مهارت های حل مسئله بهتر و ایجاد یک محیط اجتماعی و ارتباطی بهتر است. (مقاله مربوط به پیشنهاد می شود درمان افسردگی بخوانید.)
حمایت از عزیزان مبتلا به افسردگی
برای کسانی که با یک فرد افسرده رابطه دارند، مهم است که بین حمایتگر بودن و اجتناب از تداوم رفتارهای خود ویرانگر تعادل پیدا کنند. تشویق فرد افسرده برای کمک گرفتن و شرکت در فعالیت هایی که می تواند خلق و خوی او را بهبود بخشد، حتی اگر در ابتدا مقاومت کند، مهم است. با این حال، برای شریک زندگی به همان اندازه مهم است که مراقب سلامتی خود باشد و اجازه ندهد افسردگی زندگی آنها را تحت الشعاع قرار دهد.
حمایت از عزیزان مبتلا به افسردگی نیز مستلزم تعیین حد و مرز است. مهم است که ارتباط برقرار کنیم که اگرچه احساسات فرد افسرده معتبر است، اما رفتارهای مضر یا نادیده گرفتن نیازهای خود یا نیازهای رابطه را توجیه نمی کند. این درک بخشی از یک زمینه بزرگتر است که در آن افسردگی، به عنوان یک اصطلاح و یک وضعیت، اغلب سوء استفاده یا سوء تفاهم می شود. (مقاله پیشنهاد می شود ۳ کلمه ای که نباید به افراد مبتلا به افسردگی گفته شود بخوانید.)
اهمیت عمل
یکی از موثرترین راه ها برای مقابله با افسردگی، اقدام مثبت است. در حالی که افسردگی اغلب منجر به انفعال و احساس درماندگی میشود، برداشتن گامهای کوچک برای درگیر شدن با زندگی و برهم زدن ادراکات شکستگرایانه کنونی میتواند یک حلقه بازخورد مثبت ایجاد کند که خلق و خو را بهبود میبخشد و تحرک را افزایش میدهد. این می تواند به سادگی پیاده روی، مشغول شدن به یک سرگرمی یا معاشرت با دوستان باشد، که اساساً از مشکل دست نکشید.
با این حال، این مراحل باید با حمایت و آمادگی مناسب انجام شود. یک فرد مبتلا به افسردگی ممکن است قبل از اینکه بتواند با موفقیت در این فعالیت ها شرکت کند (بدون احساس خستگی) نیاز به توسعه مهارت های خاصی داشته باشد. اینجاست که درمان و حمایت عزیزان نقش بسزایی دارد. (مقاله پیشنهاد می شود چگونه به خود انگیزه دهید تا بر افسردگی غلبه کنید بخوانید.)
نتیجه گیری
افسردگی به عنوان یک اصطلاح و یک وضعیت به طور قابل توجهی در طول قرن ها تکامل یافته است و ماهیت پیچیده و چند بعدی آن را منعکس می کند. در حالی که دارو می تواند به کاهش برخی علائم کمک کند، اما راه حل مستقلی نیست. درمان، حمایت همتایان، و رویکرد پیشگیرانه برای ایجاد مهارت های زندگی و مکانیسم های مقابله ای برای مدیریت موثر افسردگی ضروری هستند.
برای کسانی که از یکی از عزیزان مبتلا به افسردگی حمایت می کنند، مهم است که هم حمایت کننده و هم مراقب باشند و اقدامات مثبت را تشویق کنند بدون اینکه بگذارند افسردگی شرایط رابطه را دیکته کند. با رویکرد صحیح، می توان افسردگی را مدیریت کرد و علیرغم چالش هایی که ایجاد می کند، زندگی رضایت بخشی داشت.
محمدامین مختاریان
مطالب مشابه:
منبع: کلینیک آوان doctoreto.com